با ساعت دلم ، وقتِ دقیق آمدن توست
من ایستاده ام ، مانند تک درخت سر کوچه
با شاخه هایی از آغوش
با برگ هایی از بوسه
با ساعت غرورم _ اما
من ایستاده ام ، با شاخه هایی از تابستان
با برگ هایی از پاییز
هنگام شعله ور شدن من ، هنگام شعله ور شدن توست
ها ... چشم ها را می بندم
ها ... گوش ها را می گیرم
با ساعت مشامم _ اینک _ وقت عبور تن توست
" محمدعلی بهمنی "
------------------------------------------------------------------
دفتر عشق:
این عصرهای پائیزی؛
عجـیب بـوی ِ
نـفس هـای ِ تـو را می دهـد ...!
گـوئـی ...
تـو اتـفاق می افـتی؛ و مـن دچـار می شـوم ...
تـمام ِ
"مــن" دارد "تـــو" می شـود ...
بـاور مـی
کنـی !؟
"منبع: نت"
سلام
چه شعرای زیبایی! :) من که ساعت دلم خراب شده :(
اگه دنبال یه سایت به روز و متنوع می گردین که از وب گردی لذت ببرین بهتون پیشنهاد می کنم حتما به دبدبه (www.dabdabe.com) سر بزنین. جدیدترین و جالب ترین مطالب دنیای وب رو می تونین توی سایت دبدبه بخونین.
ممنون که واسه خوندن این کامنت وقت گذاشتین.
منتظر شما هستیم
salam,be donbale ashaare seyed ali salehi ,sar az vebloge shoma daravordam ,hesse khubi be man montaghel kard mamnoon,dar yek shabe paizie sard ,montreal ,canada,yade lahzehaye khub ......
سلام دوست عزیز
ممنون از حضور گرمت ، خوشحال میشم بازم سر بزنی.
پاییز آمدست که خود را ببارمت
پاییز لفظ دیگر من دوست دارمت
بر باد می دهم همه ی بود خویش را
یعنی تو را ...به دست خودت می سپارمت