بلوغ
چشمهای آبی من درو کردن نفسهای تکه تکه ی توست
وقتی زیر آوار احساساتم بی اختیار میلرزی.
انار قرمز نیازهای من مدتیست ترک خورده.
بوسه میخواهم بی مقدار.
جنون اندامت را در نبودنت به برکه ی
نیازهایم سپرده ام.
آن شب که خدا برجستگیهای صورتی را بر بدنت میتراشید
بهشت لبریز از بهار نارنج بود.
خانه ی کاه پوش غریزه ام پر از نرگس شده
آغوش بی حجاب میخواهم
آری میوه ی ممنوعه ی من مدتیست بالغ شده.
شعر از: امین آزاد
------------------------------------------------
دفتر عشق:
موهایت را بباف... بگذار جهان دوباره آرام گیرد !
من درک نمیکنم نبودت را ...
میدانی که دیر باورم...
==================
بی نظیر...
برای نبودن که
همیشه لازم نیست راه ِ دوری رفته باشی
می توانی همین جا
پشت ِ تمام ِ بغض هایت ، گم شده باشی !
زیباترین ثانیه ها تقدیم تو
ای لحظه ی زیبای شکفتن
روییدن عشق و امید
افسوس !....
فقط دمی است لحظه ی شکفتن !....
فاصله ها آزمونی است که بفهمیم عشق چقدر می تواند به دور دستها سفر کند.
آرزو دارم خورشید رهایت نکند
غم صدایت نکند
ظلمت شام سیاهت نکند
و
تو را از دل آن کس که دلت در تن اوست
حضرت دوست جدایت نکند......
دل گمراه من چه خواهد کرد
با بهاری که می رسد از راه؟
ِیا نیازی که رنگ می گیرد
در تن شاخه های خشک و سیاه
من ز شرم شکوفه لبریزم
یار من کیست ، ای بهار سپید؟
گر نبوسد در این بهار مرا
یار من نیست، ای بهار سپید
آسمان می دود ز خویش برون
دیگر او در جهان نمی گنجد
آه، گوئی که اینهمه (آبی)
در دل آسمان نمی گنجد
( فروغ فرخزاد)