کوچه باغ شعر

«بهترین شعرهایی که خوانده‌ام» - شعر کلاسیک، شعر نو، شعر سپید، شعر جهان ...-

کوچه باغ شعر

«بهترین شعرهایی که خوانده‌ام» - شعر کلاسیک، شعر نو، شعر سپید، شعر جهان ...-

وقتی من بمیرم ...

عزیزم!

وقتی من بمیرم و خورشید را ترک گویم

و به موجود دراز ِ غم انگیز نه چندان دلچسبی مبدل شوم

مرا در آغوش می گیری و بغل می کنی؟

بازوانت را به دور اندام من حلقه می کنی؟

آنچه سرنوشتی ظالمانه مقدر ساخته، بی اثر می کنی؟

اغلب به تو می اندیشم

اغلب به تو می نویسم

نامه هایی احمقانه ی سرشار از لبخند و عشق را

سپس آن ها را در آتش پنهان می کنم

شعله ها بیشتر و بیشتر زبانه می کشند

تا برای اندک زمانی در زیر خاکستر به خواب روند.

عزیزم!

چون به درون شعله خیره می شوم

درمانده می مانم

آیا باید بترسم که بر سر قلب تشنه ی عشق من چه خواهد آمد؟

اما تو هیچ عنایت نمی کنی

که در این دنیای سرد و تاریک

من تنهای تنها می میرم!

 

"هالینا پوشویاتوسکا"
مترجم: کامیار محسنین


می خواهم از تو بنویسم

می خواهم از تو بنویسم
با نامت تکیه گاهی بسازم
برای پرچین های شکسته
برای درخت گیلاس یخ زده
از لبانت
که هلال ماه را شکل می دهند
از مژگانت
که به فریب، سیاه به نظر می رسند

می خواهم انگشتانم را
در میان گیسوانت برقصانم
برآمدگی گلویت را لمس نمایم
همان جایی که با نجوایی بی صدا
دل از لبانت فرمان نمی برد

می خواهم نامت را بیامیزم
با ستارگان
با خون
تا درونت باشم
نه در کنارت
می خواهم ناپدید شوم
همچون قطره ای باران
که در دریای شب گمشده است.

"هالینا پوشویاتوسکا"
مترجم: کامیار محسنین