کوچه باغ شعر

«بهترین شعرهایی که خوانده‌ام» - شعر کلاسیک، شعر نو، شعر سپید، شعر جهان ...-

کوچه باغ شعر

«بهترین شعرهایی که خوانده‌ام» - شعر کلاسیک، شعر نو، شعر سپید، شعر جهان ...-

صدای تو - بیژن جلالی

صدای تو از کدام آب گذشته بود
یا در کجا باریده بود
که همراه ریحان‌ها و سوسن‌ها
به سوی من می‌آمد؟
صدای تو چگونه از آمدن من
گذشته بود
که آن ‌را در آسمان‌ها می‌شنیدم.

"بیژن جلالی"

تا تو بیایی خورشید را نگریستم - بیژن جلالی

تا تو بیایی
دستم را به سوی رودی
دراز کردم
که می‌خروشید.
تا تو بیایی
خاک را نگریستم
در سراسر اندوهش
و گریستم.
تا تو بیایی
خورشید را نگریستم
با چشمان باز
و جهانم در سیاهی فرو رفت.
 
"بیژن جلالی"

درباره شاعر: بیژن جلالی (زاده ۳۰ آبان ۱۳۰۶ در تهران – درگذشت ۲۴ دی ۱۳۷۸) از چهره‌های شناخته شده شعر معاصر ایران بود. شاعری که به‌ویژه پس از مرگ با استقبال نسل جدیدی از مخاطبان ادبی مواجه شد که سادگی بیان و تصاویر او را در شعر می‌پسندیدند.

از کجا آمده‌ اند چشم ‌های گمشده‌ ی تو - بیژن جلالی

از کجا آمده‌ اند چشم ‌های گمشده‌ ی تو
و از کدام تاریکی گذشته ‌اند
که این چنین روشن ‌اند
و صدای تو که می‌ل رزد در انتهای شاخه‌ ها
و تو که دورتر هستی در آن سوی آیینه‌ ها
از کجا آمده ‌ای که گم شدنت را می ‌دانستم

این همه آیینه را می‌ شکنم
درخت‌ ها را برای شنیدن صدایت
صدا می‌ کنم
و چشم‌ های گمشده‌ ی تو همین جاست
دورتر از دسترس نگاه من.

"بیژ جلالی"
از کتاب: شعر پایان، شعر دوری / انتشارات مروارید


شعر پایان، شعر دوری - بیژن جلالی

به خاطر تو به جهان خواهم نگریست - بیژن جلالی

به خاطر تو
به جهان خواهم نگریست
به خاطر تو
ازدرختان
میوه خواهم چید
به خاطر تو
راه خواهم رفت
و به خاطر تو
با مردمان سخن
خواهم گفت
به خاطر تو
خودم را دوست خواهم
داشت.

"بیژن جلالی"

از کتاب: شعر سکوت، گزیده شعرهای منتشر نشده سال های 1345 – 1350
انتشارات مروارید


شعر سکوت - بیژن جلالی

لبخند تو - بیژن جلالی

لبخند تو
چون زورقی طلایی
که بر دریای نیلی گذر می‌کند
از پیش چشمان خیره‌ی من گذشت
و من یک باره زیبایی تو
و تنهایی خود را یافتم.

"بیژن جلالی"

چه دریاچه ای

چه دریاچه ای بود

نگاهت

و من نمی دانستم تا کجاها

همراه خنده ات

در آن پارو خواهم زد.

 

"بیژن جلالی"

-------------------------------------------------------

 

دفتر عشق:

در این روزهای بی‌قراری‌
دست‌هایم اگر
در خیال تنت گم نشود
چه جوری خودم در آغوش تو پیدا شوم؟
نفس من !
چقدر به تو فکر کردن را دوست دارم...

"ناشناس"

تن تو

تن تو
چون یک فنجان شیر قهوه است
خوش رنگ و خوش عطر
و در آغوش گرفتن تو مطبوع است
چون نوشیدن شیر قهوه
در ساعت پنج عصر یک روز سرد زمستان

روح تو
به گیاه هرزه ای می ماند
که بی پروا شاخه ها و گل های ریز خود را
به اطراف پراکنده است

من این پیاله ی گرم و خوش‌بو را سر می کشم
و صورت خود را
در شاخ و برگ های وحشی روح تو
پنهان می کنم.

 

"بیژن جلالی"

سرم را بر آستانه‌ی سنگ می‌گذارم

سرم را بر آستانه‌ی سنگ

می‌گذارم

و لبم را بر لب آب

و دست در دست باد

می‌روم

برای سوختن در جایی

که نمی‌دانم.

 

“بیژن جلالی”

فقط قلبهای ما است که می‌خواند

و تو مرا با روحانیت شانه‌هایت می‌پرورانی
و من قالب زیبای تو را در جاودانی‌ترین جای قبلم، جاودانی می‌کنم
از اینکه روزگار تیره است و شب ما تیره است، باک نداریم
من به فروغ تن اندوهگین تو می‌نگرم
و تو به آتش بازی قلب من خیره می‌شوی
سرتاسر این پهنه درد پر از سکوت است
فقط قلبهای ما است که می‌خواند
در کنار رودی از مرگ به زندگی می‌اندیشم

"بیژن جلالی"

برگرفته از وبلاگ: چشم من... قلب تو


تن تو ...

تـن تـو چـون خـوشه ها

بـر دستـان من شکـفت
تـن تـو چـون گـیاه
در دست های مـن روئـید
و خـوشه کـرد و روشن شد
بـعد افـسرد
و تـاریک شد
ایـنک بـه یـاد تـو گـلهای غـروب
خـاموش و عـطر آگـین هستند

"بیژن جلالی"

برگرفته از وبلاگ: "قلب من چشم تو"


به امید دیدار تو روان هستم

چه خوب بود

اگر بین من و تو

نه رودی بود و نه کوهی

و نه سایه‌ی هیچ ناامیدی

و نه هیچ آفتاب تند سوزانی

بین ما فقط راهی بود

هموار

و صاف

و روشن

که قلب‌های ما را به هم می‌پیوست

که تن‌های ما را به هم می‌پیوست

ولی دیگر مرا امید رفتن به چنین راهی نیست

و چشمم از دیدن پستی و بلندی

راه‌ها و ناهمواری‌های‌شان

فرسوده است

گام‌هایم از رفتن در تاریکی

به ستوه آمده‌اند

تنم آرزوی فراموشی را دارد

ولی هنوز قلبم چون شمعی می‌سوزد

و من برین کوره‌ راه‌های ناهموار

به امید دیدار تو

روان هستم.

 

بیژن جلالی"

--------------------------------------------------------------


+ دانلود ترانه زیبای «نیستی» با صدای مجید عاطفی

(با سپاس از نارمیلا ی عزیز)

(متن ترانه در ادامه مطلب)

ادامه مطلب ...

آرزویم مردن در صدای تو بود

آرزویم مردن در صدای تو بود

یا رفتن با صدایت

یا خاموش شدن در صدایت

صدای تو چون باد گذشت

و من به دامن تاریکی

آویخته ام.

 

"بیژن جلالی"

هزار سال پیرتر شده ام

هزار سال پیرتر شده ام
نمی دانم بوسه تو مرا
هزار ساله کرد
یا زمین هزار بار بیشتر
به دور خورشید گشته است.

"
بیژن جلالی"

----------------------------------------------------



بیژن جلالی (زاده ۳۰ آبان ۱۳۰۶ تهران - درگذشت ۲۴ دی ۱۳۷۸)