کوچه باغ شعر

«بهترین شعرهایی که خوانده‌ام» - شعر کلاسیک، شعر نو، شعر سپید، شعر جهان ...-

کوچه باغ شعر

«بهترین شعرهایی که خوانده‌ام» - شعر کلاسیک، شعر نو، شعر سپید، شعر جهان ...-

چشمانت راز آتش بود - محدثه بلوکی

چشمانت

راز آتش بود.

در التهاب قلب ویران شده ام

و لبانت چون دشنه ای سوزان

که مرهم تمام زخم های قبل از تو با من بود !

و آنقدر با آتش دوست داشتن

و عطر تنت زندگی کرده ام

که همه چیز را از یاد برده ام جز تو

و حالا دیگر هراسی ندارم

از این همه سوختن

از این همه زخم

و خاکسترِ خاطراتی که

از من و تو به جای خواهد ماند.

 

"محدثه بلوکی"

 

از کتاب: آزادی، چون رقصی در باد... / 1397


شاعر محدثه بلوکی

نظرات 2 + ارسال نظر
محمد شیرین زاده دوشنبه 23 مهر‌ماه سال 1397 ساعت 06:17 ق.ظ http://m-bibak.blogfa.com

رفتنت

هجوم صاعقه ها بود

و تنم

درختی که

آتش گرفته بود ...


((محمد شیرین زاده))

بهاره زمانیان شنبه 21 مهر‌ماه سال 1397 ساعت 11:08 ق.ظ

ﺑﺎﯾﺪ ﮐﺴﯽ ﺭﺍ ﭘﯿﺪﺍ ﮐﻨﻢ
کسی را ﮐﻪ ﺩﻭﺳﺘﻢ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﺪ ،
ﺁﻧﻘﺪﺭ ﮐﻪ ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﺷﺐ ﻫﺎﯼ ﻟﻌﻨﺘﯽ
ﺁﻏﻮﺷﺶ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﯼ ﻣﻦ ﻭ ﯾﮏ ﺩﻧﯿﺎ ﺧﺴﺘگی ام ﺑﮕﺸﺎﯾﺪ ؛
ﻫﯿﭻ ﻧﮕﻮﯾﺪ ﻭ ﻫﯿﭻ ﻧﭙﺮﺳﺪ
ﻓﻘﻂ ﻣﺮﺍ ﺩﺭ ﺁﻏﻮﺵ ﺑﮕﯿﺮﺩ ﺑﻌﺪ ﻫﻤﺎﻧﺠﺎ ﺑﻤﯿﺮﻡ
ﺗﺎ ﻧﺒﯿﻨﻢ ﺭﻭﺯﻫﺎﯼ ﺁﯾﻨﺪﻩ ﺭﺍ … ﺭﻭﺯهایی ﮐﻪ ﺩﺭﻭﻍ می گوﯾﺪ ،
روزهایی که تنها می شوم!
ﺭﻭﺯهایی ﮐﻪ ﺩﯾﮕﺮ ﺩﻭﺳﺘﻢ ﻧﺪﺍﺭﺩ ،
ﺭﻭﺯﻫﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺩﯾﮕﺮ ﻣﺮﺍ ﺩﺭ ﺁﻏﻮﺵ ﻧﻤﯽ ﮔﯿﺮﺩ،
ﺭﻭﺯهایی ﮐﻪ ﻋﺎﺷﻖ ﺩﯾﮕﺮﯼ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ !...

#آرمان_پویان

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد