تو را دوست نمی دارم به خاطر خویش
لیکن دوستت دارم تا چهره ی زندگی را زیبا کنم...
دوستت نداشته ام تا نسلم زیاد شود
لیکن دوستت دارم
تا نسل واژه ها پرشمار شود.
***
می خواهم دوستت بدارم
تا کرویًت را به زمین بازگردانم
و باکرگی را به زبان...
و شولای نیلگون را به دریا...
چرا که زمین بی تو دروغی ست بزرگ...
و سیبی تباه...
"نزار قبانی"
نِزار قَبانی، (زاده ۲۱ مارس ۱۹۲۳، درگذشته ۳۰ آوریل ۱۹۹۸) از بزرگترین شاعران و نویسندگان جهان عرب بود. نزار در یکی از محلههای قدیمی شهر دمشق سوریه به دنیا آمد.
هنگامی که ۱۵ ساله بود خواهر ۲۵ سالهاش به علت مخالفت خانوادهاش با ازدواج با مردی که دوست داشت اقدام به خودکشی نمود. در حین مراسم به خاکسپاری خواهرش وی تصمیم گرفت که با شرایط اجتماعی که او آن را مسبب قتل خواهرش میدانست بجنگد.
وی به زبانهای فرانسه، انگلیسی و اسپانیولی نیز مسلط بود و مدت بیست سال در دستگاه دیپلماسی سوریه خدمت کرد.
هنگامی که از او پرسیده میشد که آیا او یک انقلابی است، در پاسخ میگفت: «عشق در جهان عرب مانند یک اسیر و برده است و من میخواهم که آن را آزاد کنم. من میخواهم روح و جسم عرب را با شعرهایم آزاد کنم. روابط بین زنان و مردان در جهان ما درست نیست.»
واقعا وسعت و ژرفای عشق در این سطور مشخص است . نسبت به برخی شاعران وطنی مفاهیم عمیقی را با کلمات مشابه و لی آرایشی متفاوت ارائه نموده است که نشانگر روح بزرگ شاعر در برخورد با واژگان عشق واقعی است.. با تشکر از شما
با شما موافقم
چرا که زمین
بی تو
دروغیست بزرگ
و سیبی تباه.
خودش به تنهایی یه شعر کامله نیمایی. خییییلی ازش لذت بردم دوست جان. ممنون.
فدات