درد دارد
دیدن عکست وقتی نیستی
بویدن عطرت وقتی ندارمت
و دراز کشیدن در تختی
که هنوز بوی موهای تو را دارد
نیستی
و انگشتانم توان نوازش را
از دست داده اند
نیستی
و من یادم رفته است
امروز چند شنبه است
گاهی دلم را می تکانم
و از میان خرده ریزه هایش
خاطره ی کوچکی ویرانم می کند
می ترسم
به بهار نرسم
می ترسم نیایی
و نفس کشیدن از یادم برود.
"مجتبی رمضانی"