باد پرسه می زند تا نان را از منقار تُرد گنجشکان برباید،
دخترانِ شالیکار پنهان می کنند دلهاشان را در سبد چای
و ما همچنان از مردگان ِ پیر، غول های جوانی می سازیم
و غول های جوان را
به قامت ِ مردگان پیر کوچک می کنیم تا همسنگِ گور شوند!
باد پرسه می زند،
ماه چکه می کند از گلوی گنجشک
و من گریه ام می گیرد،
در این جغرافیای خسته ی بلاتکلیف
که دامن پرخارش را تا آخر دنیا کشیده است
گریه ام می گیرد
نه برای رفتار متروک ابر
یا روزنامه های عصر
یا جمعه های دیوانه،
برای تنهایی، تعمید، دانایی، عشق،
شادمانی ِ از کف رفته،
برای ماهیان
با آن پوست ِ پولک پولکشان
که به رودخانه نیامده اند
و برای هر آنچه به زندگی پیوندمان می دهد.
حالا تو سبب گریه ی مرا می دانی
و می دانی که هیچ چیز به قدر خنده های تو،
نوزاد ماهیان و گلی که به سپیده دمی می شکفد
خوشبختم نمی کند.
"محمد رضا رحمانی"
------------------------------------------------------
+ دکلمه بسیار زیبای این شعر را با صدای شاعر از اینجا دانلود کنید.
از قطعات آلبوم "دلواپس تو نیستم" / سال 1385 / آهنگساز: پیروز ارجمند
+ دانلود سایر دکلمه های محمد رضا رحمانی
در این جغرافیای خسته ی بلاتکلیف
که دامن پرخارش را تا آخر دنیا کشده........
وصیت کرده ام
دفتر شعرم را
با من دفن کنند..
بین این سطرها
تنها جایی ست
که تو را بوسیده ام..
"حمید سلاجقه "
مرسسسی نیما جان. عاااالیه این شعر و دکلمه اش که عالیتر از شعرش اجرا شده.
حالا...تو سبب گریه مرا میدانی
و میدانی که هیچ چیز به قدر خنده های تو
خوشبختم نمی کند.