با تو قدم زدن را
دوست
دارم..
به
جای خانه
برایت
جاده
خواهم ساخت...
"احسان
پرسا"
----------------------------------------------
دفتر عشق:
هر بار می خندی
پاره
می شود بند دلم
خنده
های تو
رحم
و مروت سرشان نمی شود
بیچاره
دلم...
"مهدیه لطیفی"
سلام آقا نیما
وب بسیار دلنشین و دوست داشتنی ای دارید
شعر دوم از خانم مهدیه لطیفی ست
موفق و پیروز باشید
«خنده های تو
خدا را بنده نیستند
هر بار می خندی
پاره می شود
بنددلم
خنده های تو
رحم و مروت سرشان نمی شود
بیچاره دلم ...»
سلام و سپاس فراوان
اصلاح شد
کاش می دانستی زنی که بغض داشت، شانه های تو را کم داشت!
کاش می دانستی زنی که نیاز نوازش داشت، دستهای تو را کم داشت!
کاش می دانستی زنی که هزار قصه برای گفتن داشت، یک شب دیگر
کنار تو را کم داشت!
کاش می دانستی زنی که دل رفتن نداشت، آغوش تو را کم داشت!
...
کاش می دانستی آن زن من بودم!
(نیکی فیروزکوهی)
بگذار
بی بهانه بیایم
مگر چه می شود
اگر سراغی از تو بگیرم
مشتی کلمه روی دستم مانده ست
که بر سینه ام سنگینی می کند
وقتی کنار هم می چینم شان
من ... دلم ... برایت ... تنگ ... شده
در این دریا، چه می جویند ماهیهای سرگردان
مرا آزاد میخواهی؟ به تنگ خویش برگردان
مرا از خود رها کردی و بال پر زدن دادی
اگر این است آزادی مرا بی بال و پر گردان
دعای زنده ماندن چیست وقتی عشق با ما نیست؟
خداوندا دعای دوستان را بی اثر گردان
من از دنیا به جادوی تو دل خوش کرده ام ای عشق
طلسمی را که بر من بسته بودی، بسته تر گردان
به جای اینکه هیزم بر اجاقی تازه بگذاری
همین خاکستر افسرده را زیر و زبر گردان
من از سرمایه عالم همین یک "قلب" را دارم
اگر چیزی دگر مانده است، آن را هم هدر گردان
در این دوزخ به جز تردید راهی تا حقیقت نیست
مرا در آتش تردیدهایم شعله ور گردان
فاضل نظری