سروده ای جدید از محسن حسینخانی:
خودم گفتم
تو با تمام زن ها فرق داری
خودم گفتم
گل های پیراهنت هیچ وقت پژمرده نمی شوند
اما تو هیچ وقت نفهمیدی
عشق برای من چه رنگیست!
روبه رویت بارها از باران های
مانده در گلویم گفتم
از خیال قبل ِ از آمدنت
که این همه شعر را
در پاکت دلم گذاشت.
صحبت ِ گلایه نیست عزیزکم!
اما فکر می کردم تنها کسی هستم
که قلبش اندازه ی مشت توست!
بارها این قلب شکست و اندازه اش را نفهمیدی!
امروز چیزی نمانده بود برای همیشه
قهر کند و بایستد!
این شعر را ننوشتم که دلت را بسوزانم
دلم کمی هوای گریه ی بی دلیل کرده بود
تو به خودت نگیر!
قلب من انداره ی مشت توست
شکست هم فدای سرت!
"محسن حسینخانی"
------------------------------------------------------
به ترتیب از راست به چپ: محسن حسینخانی، رضا کاظمی و افشین صالحی در بیست و هشمین نمایشکاه کتاب، اردیبهشت 94.
لذت بردم
در قلب من پیامبری ست
که امشب
قومش را عذاب می کنند!
"رضا ادهمیان"
یعنی یک روز میشه رضا کاظمی و از نزدیک ببینمش
سلام محمد آقای عزیز
نمایشگاه کتاب امسال اگر می رفتین، غرفه نشر مهر نوروز حتما ایشون رو زیارت می کردید.