حالا که به اندازۀ تمام فصل های بی تو بودن
قابِ
چهرۀ آرامت
تاقچه
نشینِ دلم شده است
چتر
خیال تو را
در
کوچه های شب زدۀ بی باران
باز
می کنم
بگذار
عابرانِ عاقل
لبخند
تمسخرشان را بزنند و رد شوند .
خاطرات
تو تاریخ انقضا ندارند
هر
وقت که بیایند
می
توانند آستین های مرا
از
اشک خیس کنند
به
همین راحتی ...
"ماندانا پیرزاده"
درود نیما جان...
مثل همیشه لذت بردم از مجموع منتخب هاتون
پیشنهاد می کنم از سروده های زیبای جناب "بیژن سمندر" هم در این مجموعه ی گران بها استفاده کنید
به عنوان مثال غزل زیر از سروده های ایشونه که من بسیار دوست دارم و بارها زمزمه کردم و لذت بردم
از خودت می پرسم ای زیباتر از زیبای من!
ناز بهتر یا وفا یا عشقِ بی حاشای من؟
روزگار آشفته تر یا روزِ من یا زلفِ تو؟
شب سیه تر از دو چشمت یا همه دنیای من؟
زندگی جانبخش تر یا صبح یا لبخند تو؟
قهرِ تو غمناک تر یا هجر یا آوای من؟
خنده ی مِی شادتر یا آسمان یا چشم تو؟
ناله نِی زارتر یا قصّه ی غم های من؟
آتشِ دل گرمتر یا مِهر یا آغوشِ تو ؟
عهدِ تو بی پایه تر یا باد یا فردای من؟
گل خیال انگیزتر یا بوسه یا دیدارِ تو؟
غم ملال انگیزتر یا ناله ی گیرای من؟
در کشیدن هجر بهتر یا بلا یا نازِ تو؟
در شنیدن نامِ تو یا شعرِ شور افزای من؟
"بیژن سمندر"
بازهم ممنونم از وقتی که می گذارید و تبریک برای حُسنِ سلیقه تون...
بهترین هارو براتون آرزو دارم...
سپاسگزارم
به روی چشم
به داربسـت ماه
آویخته ام خود را
شاید به چشـم ِتو بیـایم
شـبی، تــمام رو...
ﯾﻦ ﺑﺮﮐﻪ ﻫﻢ ﻣﺜﻞ ﻣﻦ ﻋﺎﺷﻖ ﺍﺳﺖ ...
ﻭﮔﺮﻧﻪ ﻫﺮﺷﺐ ،
ﻋﮑﺲ ﻣﺎﻩ ﺍﺵ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺁﻏﻮﺵ ﻧﻤﯽ ﮔﺮﻓﺖ !
ﻣﺤﺴﻦ ﺣﺴﯿﻨﺨﺎﻧﯽ