هیچ کوچه ای
به نام هیچ زنی نیست
و هیچ خیابانی ...
بن بست ها اما
فقط زنها را می شناسد انگار
در سرزمین من
سهم زنها از رودخانه ها
تنها پل هایی است
که پشت سر آدمها خراب شده اند!
اینجا
نام هیچ بیمارستانی
مریم نیست
تخت های زایشگاهها اما
پر از مریم های درد کشیده ای است
که هیچ یک ، مسیح را
آبستن نیستند!
"رویا شاه حسین زاده"
--------------------------------------------------
+ بعضی شعر ها فقط شعر نیستند بلکه قصه تلخ یک درد هستند... درد نوشت هستند!
و این شعر خانم شاه حسین زاده یکی از آنهاست.
++ اینروزها هر از گاهی شایعه درگذشت مرتضی پاشایی عزیز به گوش میرسه! چرا و از کجا معلوم نیست!! تا جایی که عکس العمل پاشایی رو هم به همراه داشته:
"مرتضی پاشایی: میخواهند به زور مرا بکشند!"
مرتضی پاشایی نه به عقیده من، بلکه به عقیده بسیاری از دوستداران و صاحبنظران، یک پدیده در موسیقی و خوانندگان نسل نو کشورمان هست.
برای مرتضی عزیز آرزوی سلامتی و تندرستی همیشگی میکنم و آرزو میکنم که سالهای سال هچنان صدای دلنشین و دوست داشتنیش رو داشته باشیم.
+++ پیشنهاد موزیک:
دانلود آهنگ "تو راست میگی" با صدای مرتضی پاشایی. سال انتشار اگر اشتباه نکنم 1390
این آهنگ رو بارها و بارهااااا میشه گوش داد و لذت برد.
در شهر اصفهان و در خیابان شمس آبادی آنجا بیمارستانی وجود دارد به نام حضرت مریم . من نمی دانم چرا همه فکر می کنند توی این دنیا خصوصا توی این مملکت داره بهشون ظلم میشه؟!!
مطلبت خیلی قشنگه اگر خواستی به وب من هم سربزن
شیرین و زیبا مینویسی
مانا و عزتمند باد جسم و روحت
هادی
کابل.افغانستان
سلام
با سپاس از مهربانیتان
اگر دوست داشتید این شعر تازمه میتونید تو وبلاگتون بزنید مال همین چند روز قبله.
***ملافه را می تکانم از پنجره
چند حرف از دوستت دارم هایت به کوچه می ریزد
چند حرف را باد می برد
می ماند فقط اسمم
که بر منقار کوچک گنجشکی
روی سیمهای برق
برق می زند.
سلام نیما اهنگو دانلود کردم یاد پله طبقه اخر دانشکده اقتصاد همدان افتادم سال 89ساعت12ظهر بود از اون موقعه به بعد من این اهنگو گوش ندادم
داشتم صحبت میکردم گوشیم زنگ خورد این اهنگو پخش کرد
من این اهنگو 89گوش دادمخاطره زنده کردی
نظرو تایید نکن
شعر تاثیر گذاری بود باز ترکوندی با انتخابت
بگو چکار کنم؟
با فلفلی که طعم فراق می دهد
با دردی که فصل را نمی شناسد
با خونی که بند نمی آید
بگو چکار کنم؟
وقتی شادی به دم بادبادکی بند است
و غم چو سنگی
مرا در سراشیب یک دره دنبال می کند
دلم شاخه شاتوتی
که باد
خونش را به در و دیوار پاشیده است...
*غلامرضا بروسان*
....................................
آپم