در پیرهنم می جویم
در خونم
در آتش باغ هایم
که درختانش قلم
مه و بارانش کاغذند.
تو را
در صبحانه موسیقی می جویم
وقتی که به نت های چکیدن آب در لیوانت
خیره است
در لرزش طیاره ها
وقتی به نام تو برخورد می کنند.
و تو را نمی یابم
مگر هنگامی که در آینه ها خیره ام
در گردبادی تیره از حنجره ها، سربازان، حاکمان
و سکوت دستش را باز می کند
تا آبی بنوشم که تو تقدیسش کرده یی.
"شمس لنگرودی"
از کتاب: "و عجیب که شمس ام می خوانند" (63 ترانه عاشقانه)
---------------------------------------------------------------------------
دفتر عشق:
دوباره سیب بچین حوا
من خسته ام
بگذار از اینجا هم بیرونمان کنند.
"ناشناس"
(منبع: نت)
ممنونم بابت لینک!و بسیار مچکر بابت حضورتون در وبلاگ . خوندن پست ها!:)
شمس عالیه!:)
تنها
هنگامی که خاطره ات را می بوسم
درمی یابم دیری است که مرده ام
چرا که لبان خود را از پیشانی خاطره ی تو سردتر می یابم
از پیشانی خاطره ی تو
ای یار
ای شاخه ی جدامانده ی من
احمد شاملو