کوچه باغ شعر

«بهترین شعرهایی که خوانده‌ام» - شعر کلاسیک، شعر نو، شعر سپید، شعر جهان ...-

کوچه باغ شعر

«بهترین شعرهایی که خوانده‌ام» - شعر کلاسیک، شعر نو، شعر سپید، شعر جهان ...-

نشانی هفتم

 می‌دانم

حالا سالهاست که دیگر هیچ نامه‌ای به مقصد نمی‌رسد
حالا همه می‌دانند که همه‌ی ما یک‌طوری غریب
یک طوری ساده و دور
وابسته‌ی دیرسالِ بوسه و لبخند و علاقه‌ایم.

آن روز
همان روز که آفتاب بالا آمده بود
دفتر مشق ما
هنوز خواب عصر جمعه را می‌دید.
ما از اولِ کتاب و کبوتر
تا ترانه‌ی دلنشین پریا
ری‌را و دریا را دوست می‌داشتیم.

دیگر سراغت را از نارنجِ رها شده در پیاله‌ی آب نخواهم گرفت
دیگر سراغت را از ماه، ماهِ درشت و گلگون نخواهم گرفت
دیگر سراغت را از گلدانِ شکسته بر ایوانِ آذرماه نخواهم گرفت
دیگر نه خوابِ گریه تا سحر،
نه ترسِ گمشدن از نشانیِ ماه،
دیگر نه بن‌بستِ باد و
نه بلندای دیوارِ بی‌سوال ...!
من، همین منِ ساده ... باور کن
برای یکبار برخاستن
هزار‌هزار بار فروافتاده‌ام.

دیگر می‌دانم
نشانی‌ها همه درست! 
کوچه همان کوچه‌ی قدیمی و
کاشی همان کاشیِ شبْ شکسته‌ی هفتم،
خانه همان خانه و باد که بی‌راه و بستر که تهی!

ها ری‌را، می‌دانم
حالا می‌دانم همه‌ی ما
جوری غریب ادامه‌ی دریا و نشانیِ آن شوقِ پُر گریه‌ایم.
گریه در گریه، خنده به شوق،
نوش! نوش ... لاجرعه‌ی لیالی!
در جمع من و این بُغضِ بی‌قرار،
جای تو خالی!

 

"سید علی صالحی"

از کتاب: نشانی ها / نشانی هفتم

نظرات 2 + ارسال نظر
سارا سه‌شنبه 12 آبان‌ماه سال 1394 ساعت 02:02 ق.ظ

دراین غربت که بوی غم
خوابهای ابی کودکان را میرباید
و ساعتهای خسته ازدویدن کند کند میزند
تا صبح برای من کمی شعر
برای من کمی شعرتازه بیاور
شاید کمی تشنگی این ذهن خاکستری را برطرف کنی راستی من اینجا
همسایه‌ریرایی گمشده‌ام
که سالهاست معشوقه خودش را
در کوچه پس کوچه‌های این شهر بی نشان گم کرده است
و میگوید که حالش خوب است
اما من میدانم تو هم بدان
حال همه ما این روزها خاکستری است

سارای شنبه 26 بهمن‌ماه سال 1392 ساعت 12:18 ق.ظ

و باز آتش بپا می آنم
به خاطر تمام نبودن ها،
و خیره به دوردست،
عمیق ترین پک را میزنم،
تا دست کم داغی سرخ سیگار را،
داشته باشم کنارم.
لحظه های خالی ام،
فقط پر از دود میشود.


:: سید علی صالحی ::

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد