کوچه باغ شعر

«بهترین شعرهایی که خوانده‌ام» - شعر کلاسیک، شعر نو، شعر سپید، شعر جهان ...-

کوچه باغ شعر

«بهترین شعرهایی که خوانده‌ام» - شعر کلاسیک، شعر نو، شعر سپید، شعر جهان ...-

پرواز اعتماد...

پرواز اعتماد را
با یکدیگر
تجربه کنیم.
وگرنه می
شکنیم
بال
های دوستیمان را.

 

"مارگوت بیکل"

ترجمه: احمد شاملو

نظرات 8 + ارسال نظر
دنیا یکشنبه 4 تیر‌ماه سال 1396 ساعت 07:36 ب.ظ

roya دوشنبه 1 مهر‌ماه سال 1392 ساعت 12:42 ب.ظ http://dokhtareroyaei.blogfa.com

بــلاتکلیفم…
مــثل کتاب فــراموش شده ای
که روی نــیمکت یک پارک سوت و کور ،
بــاد دیــوانه ،
نــخوانده ورقــش مــیزند…
هر ورقــش ،
بــیت بــیت غــزلش ، قــصه ء من ….

jabari شنبه 30 شهریور‌ماه سال 1392 ساعت 04:07 ب.ظ http://jabari-1998.blogfa.com

زیباست...
مثل همیشه

زهره شنبه 30 شهریور‌ماه سال 1392 ساعت 01:00 ب.ظ

خدا خواهش میکنم مرا ببر
خدا مرا به دوردست
روی بالهای فرشتگان ببر
خواهش میکنم
جائی که عشق با مرگ در جدال نیست
تا این عشقِ پاک ، تسلیم نشود
جائی که همیشه گلهای سرخ شکفته میشود
مانند یاقوتهایی که آنها را پوشانیده باشد
جایی که ماه جرقه زند و بگرید
برای پیوستن به عاشقان
میخواهم به آن
سرزمینِ دور بروم ، جائی که پسرانِ نوجوان
در حال دویدن ، برای عشق رنج میکشند
جایی که دختران نوجوان
در عصرهایی که جشن است
میان پنجره های پُر از گُل نشسته اند
و پنهانی میگریند ، با اندوهی آسمانی

" آنا ماریا اُرتزه "

ل.م شنبه 30 شهریور‌ماه سال 1392 ساعت 09:28 ق.ظ

لحظه ای هر دو سنگ شدیم , دو مجسمه که گذاشته اند گوشه ی فلکه , برای قشنگی و به نشانه ی عشق و زندگی .نگاهم را به چشم هاش دوختم , بعد لب هاش , بعد موهای خاک گرفته اش و هر چه بیشتر نگاه میکردم , بیشتر در تاریکی فرو میرفتم , در تاریکی بی انتهایی که هوای خنکی به پوست تب زده ی آدم می وزاند , و هیچ صدایی نیست , و آدم هر چه میرود تمامی ندارد ...باد هم نمی وزید , اما موهاش روی ابروهاش می لغزید . حتا چند پر از موها تا دم چشم هاش هم بود .


توی دلم گفتم کی موهات را شانه میزند ؟



سال بلوا/عباس معروفی

فریبا جمعه 29 شهریور‌ماه سال 1392 ساعت 10:38 ب.ظ

تصویر در قصیده
غم ازدرون مرا متلاشی کرد

کاهیده قطره قطره تنم در زلال اشک

من پیشرفت کاهش جان را درون دل

احساس می کنم ...

احساس می کنم ،

که تو بخشیده ای به من

این پرشکوه جوشش پر شوکت غرور

در من نه انتظار و نه امیدی

امید بازگشت تو ؟

بی حاصل !

من از تو بی نیازتر از مردگان گور ...

دیگر به من مبخش

احساس دوست داشتن جاودانه را

با سکر بی خیالی

اعصاب خویش را

تخدیر می کنم

من قامت بلند تو را در قصیده ای

با نقش قلب سنگ تو تصویر می کنم

" حمید مصدق "

فریبا جمعه 29 شهریور‌ماه سال 1392 ساعت 10:34 ب.ظ

نگذار دیگران نام تو را بدانند


همین زلال چشمانت


برای پچ پچ هزار ساله آنان کافیست... " شاملو "

آسمونی پنج‌شنبه 28 شهریور‌ماه سال 1392 ساعت 08:02 ب.ظ http://pure66.blogfa.com/

سلام

زیباست

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد