«بهترین شعرهایی که خواندهام» - شعر کلاسیک، شعر نو، شعر سپید، شعر جهان ...-
درباره من
نام: نیما، .....................................................
متولد: 9 اسفند 54، ........................................
محل سکونت: تهران، .......................................
وضعیت تاهل: متاهل .......................................
ایمیل: nima_m406[at]yahoo[dot]com
...................................................................
در میان باور همه که کوچه های عشق خالی از تک درخت های عاشق است، من درختی یافته ام که هر روز بر روی پیکره اش مشق عشق با نوک مهر می زنم، در میان باور همه که می گویند اگر از عشق بگویی سکوتی مبهم تو را قورت خواهد داد، ولی من با فریاد عشق در میان این کوچه باغ پر هیاهو فریاد زدم، فریاد زدم که دوستت دارم ای ستاره همیشه مهتابی من، چرا که در این کوچه ها تنها پروانه ها قدم می گذارند که رقص شاپرکها را به وادی عشق تنها به عشق هایی مثل تو تقدیم کنند. و به راستی که عجب رنگارنگ شدن از طبیعت عشق قشنگ است...
...................................................................
ادامه...
سمانه
یکشنبه 10 شهریورماه سال 1392 ساعت 10:33 ق.ظ
من صبورم اما
به خدا دست خودم نیست اگرمی رنجم
یا اگر شادی زیبای تو را
به غم غربت چشمان خودم میبندم
من صبورم اما
چه قدَر با همه ی عاشقی ام محزونم
من صبورم اما
آه ، این بغض گران
صبر چه می داند چیست
حمید مصدق
سمانه
یکشنبه 10 شهریورماه سال 1392 ساعت 10:28 ق.ظ
همه می دانند
من سالهاست چشم به راه کسی
سرم به کار کلمات خودم گرم است
تو را به اسم آب
تو را به روح روشن دریا
به دیدنم بیا
مقابلم بنشین
بگذار آفتاب از کنار چشمهای کهنسال من
بگذرد
من به یک نفر از فهم اعتماد محتاجم
من از اینهمه نگفتن بی تو خستهام
خرابم
ویرانم
واژه برایم بیاور بی انصاف
سید علی صالحی
نیستی و سالهاست
دانه های برف
این مسافران بی قرار ابرها
با علامت سوال چترها
مواجه اند
نیستی و کودکانمان
با کمان
قاب آفتاب را نشانه رفته اند
آسمان
غیر جای خالی
پرندگان مرده را
نشان نمی دهد
هیچکس برایمان
دست دوستی
تکان نمی دهد
نیستی و
موجها هنوز
سنگ خاک را
به سینه می زنند
ابرها هنوز
روی حرف آفتاب
حرف می زنند
محمد حسین نعمتی
دلم پُر است از آهنگ ِ کافه ی غمگین
نصیبم از تو فقط یک ترانه ی خالی است
بیاورید که قلیان ِ رنج را بکشم
جهان بدون ِ تو یک قهوهخانه ی خالی است...
من صبورم اما
به خدا دست خودم نیست اگرمی رنجم
یا اگر شادی زیبای تو را
به غم غربت چشمان خودم میبندم
من صبورم اما
چه قدَر با همه ی عاشقی ام محزونم
من صبورم اما
آه ، این بغض گران
صبر چه می داند چیست
حمید مصدق
همه می دانند
من سالهاست چشم به راه کسی
سرم به کار کلمات خودم گرم است
تو را به اسم آب
تو را به روح روشن دریا
به دیدنم بیا
مقابلم بنشین
بگذار آفتاب از کنار چشمهای کهنسال من
بگذرد
من به یک نفر از فهم اعتماد محتاجم
من از اینهمه نگفتن بی تو خستهام
خرابم
ویرانم
واژه برایم بیاور بی انصاف
سید علی صالحی
سلام اگه با تبادل لینک موافقی خبرم کن
می خوام اونقــــــــــــــدر خودخواهانه بغلش کنم....
که جای ضربان قلبم روی تنش بمونه.....
به به چقدر عالی
قبلا جایی این شعر رو خونده بودم منتها نمیدونستم اسم شاعرش چیه . علاقه مند شدم بیشتر شعر های جناب رعیت نواز رو دنبال کنم . وبلاگتون فوق العاده است .
امتدادبازوانت...
می شود انتهای دلدادگی
می شود همان گوشه دنجی
که ارام میتوان
جان داد...
دقیقن!
سلام
خیلی زیباست....ممنون
سلام نیمایی
خوشحالم یه شعرم از همشهری ما گذاشتی
خیلیییییییی زیبا نیما جان