کوچه باغ شعر

«بهترین شعرهایی که خوانده‌ام» - شعر کلاسیک، شعر نو، شعر سپید، شعر جهان ...-

کوچه باغ شعر

«بهترین شعرهایی که خوانده‌ام» - شعر کلاسیک، شعر نو، شعر سپید، شعر جهان ...-

من و تو انسان را رعایت کرده‌ایم

...

آنگاه که خوش‌تراش‌ترین تن‌ها را به سکه سیمی
توان خرید،
مرا
-
دریغا دریغ-
هنگامی که به کیمیای عشق
احساس نیاز
می‌افتد
همه آن دم است
همه آن دم است.
قلبم را در مجری کهنه‌ئی
پنهان می‌کنم
در اتاقی که دریچه‌ئیش
نیست.
از مهتابی
به کوچه تاریک
خم می‌شوم
و به جای همه نومیدان
می‌گریم.
آه
من
حرام شده‌ام!
با این همه-أی قلب در به در!-
از یاد مبر
که ما
-
من و تو-
عشق را رعایت کرده‌ایم،
از یاد مبر
که ما
-
من و تو-
انسان را
رعایت کرده‌ایم،
خود اگر شاهکار خدا بود
یا نبود.

 

"احمد شاملو"

سه سرود برای آفتاب / چلچلی


(متن کامل شعر در ادامه مطلب)

 متن کامل:


من آن مفهوم مجرد را جسته‌ام.

پای در پای آفتابی بی‌مصرف
که پیمانه می‌کنم
با پیمانه روزهای خویش که به چوبین کاسه جذامیان ماننده است،
من آن مفهوم مجرد را جسته‌ام
من آن مفهوم مجرد را می‌جویم.
پیمانه‌ها به چهل رسید و از آن برگذشت.
افسانه‌های سر گردانیت
-
ای قلب در به در!-
به پایان خویش نزدیک می‌شود.


بی هوده مرگ
به تهدید
چشم می دراند:
ما به حقیقت ساعت‌ها
شهادت نداده‌ایم
جز به گونه‌ی این رنج‌ها
که از عشق‌های رنگین آدمیان
به نصیب برده‌ایم
چونان خاطره‌ئی هر یک
در میان نهاده
از نیش خنجری
با درختی.
با این همه از یاد مبر
که ما
-
من وتو-
انسان را
رعایت کرده‌أیم
(خود اگر
شاهکار خدا بود
یا نبود(،
و عشق را
رعایت کرده‌ایم.


در باران و به شب
به زیر دو گوش ما
در فاصله‌ئی کوتاه از بسترهای عفاف ما
روسبیان
به اعلام حضور خویش
آهنگ‌های قدیمی را
باسوت
می‌زنند.
)
در برابر کدامین حادثه
آیا
انسان را
دیده‌أی 
با عرق شرم
بر جبینش؟(


آنگاه که خوش‌تراش‌ترین تن‌ها را به سکه سیمی
توان خرید،
مرا
-
دریغا دریغ-
هنگامی که به کیمیای عشق
احساس نیاز
می‌افتد
همه آن دم است
همه آن دم است.
قلبم را در مجری کهنه‌ئی
پنهان می‌کنم
در اتاقی که دریچه‌ئیش
نیست.
از مهتابی
به کوچه تاریک
خم می‌شوم
و به جای همه نومیدان
می‌گریم.
آه
من
حرام شده‌ام!
با این همه-أی قلب در به در!-
از یاد مبر
که ما
-
من و تو-
عشق را رعایت کرده‌ایم،
از یاد مبر
که ما
-
من و تو-
انسان را
رعایت کرده‌ایم،
خود اگر شاهکار خدا بود
یا نبود.

 

"احمد شاملو"

سه سرود برای آفتاب / چلچلی

نظرات 5 + ارسال نظر
محمد رضا پنج‌شنبه 29 مرداد‌ماه سال 1394 ساعت 12:08 ق.ظ

بسیار عالی.
شاملو زندگیه زندگی

طهورا یکشنبه 21 تیر‌ماه سال 1394 ساعت 03:13 ق.ظ

سلام
وبتون خ خوب ومفیده مخصوصا برای ادبیاتی ها
خ خوشحال شدم ک اتفاقی ب این وب اومدم . در ضمن ازاون متنی ک در قسمت معرفیتون نوشتین خ خوشم اومد بااجازه کپی کردم

ل.م دوشنبه 24 تیر‌ماه سال 1392 ساعت 11:35 ق.ظ

دیدم این شعرو تو مجموعه شاملوتون ندارید...جسارتا براتون نوشتمش:

از دستهای گرم تو
کودکان توامان آغوش خویش
سخن ها می توانم گفت
غم نان اگر بگذارد.
نغمه در نغمه درافکنده
ای مسیح مادر، ای
خورشید!
از مهربانی بی دریغ جانت
با چنگ تمامی ناپذیر تو سرودها می توانم کرد
غم نان اگر بگذارد.
***
رنگ ها در رنگ ها دویده،
ای مسیح مادر ، ای خورشید!
از مهربانی بی دریغ جانت
با چنگ تمامی نا پذیر تو سرودها می توانم کرد
غم نان اگر بگذارد.
***
چشمه ساری در دل و
آبشاری در کف،
آفتابی در نگاه و
فرشته ای در پیراهن
از انسانی که توئی
قصه ها می توانم کرد
غم نان اگر بگذارد.

هلیا دوشنبه 17 تیر‌ماه سال 1392 ساعت 11:48 ق.ظ http://baharaneman.mihanblog.com/

عالی بود.
سالها پیش این رو خونده بودم و کنار کتاب ادبیات دبیرستانم نوشته بودم.
کاش همیشه رعایت کنیم
عشق را
انسان بودن را...

ل.م دوشنبه 17 تیر‌ماه سال 1392 ساعت 09:50 ق.ظ

با این همه از یاد مبر...

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد