ﺧﺴﺘﻪ،
ﺧﻮﺩﺧﻮﺍﻩ،
ﺑﯽ ﺷﮑﯿﺐ..
ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﺟﻬﺎﻥ
ﻓﻘﻂ ﻫﻤﯿﻦ ﻫﺎ ﺭﺍ
ﺑﺮﺍﯾﻢ ﺑﺎﻗﯽ ﮔﺬﺍﺷﺘﻪ ﺍﻧﺪ
ﺑﺎ ﻣﻦ ﻣﺪﺍﺭﺍ ﮐﻦ!
ﺑﻌﺪﻫﺎ..
ﺩﻟﺖ ﺑﺮﺍﯾﻢ ﺗﻨﮓ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺷﺪ...
"ﺳﯿﺪ ﻋﻠﯽ ﺻﺎﻟﺤﯽ"
------------------------------------------------
دفتر عشق:
دیگر خاطره ها
کفاف تنهایی هایم را نمی دهند
بیا...
"ناشناس"
غروب جمعه را دوست دارم
به خاطر دلتنگی ات ...
که آرام آرام
سرت را
روی شانه ام می گذارد.
"محسن حسینخانی"
از کتاب: باران، بعد رفتنت بند نمی آید / نشر فحوا 1394
-------------------------------------
دفتر عشق:
رویاهایم را دوست دارم
چون تنها جاییست که
همه چیز روبراه است...
"ناشناس"
دیگر پاک نمی شوند
نه لکه ی چای از روی رومیزی
و نه خاطره ی انگشت های تو از خاطرم
یک فنجان چای خورده ای
و دیگر هیچ چیز مثل گذشته نیست !
"بهار منصوری"
---------------------------------------------
دفتر عشق:
تنهایی همین است
تکرار نامنظم من بی تــــو
بی آنکه بدانی
برای تو نفس میکشم...
"ناشناس"
من می خواهمت
و این خواستن درد کمی نیست!
…
"ﻣﺮﯾﻢ یزدانی"
-------------------------------------------------
دفتر عشق:
مرا کجا رها کردهای
که پیدا نمی شوم
بی تـــــو...!
"ناشناس"
از هوا حرف میزنی
از
تقلای باد بر موهایت
و
نمیدانی
همین
خیابان که با تو خندیده است
چه
بر سر پلکهای من
خواهد
آورد
"یاور
مهدی پور"
--------------------------------------------
دفتر عشق:
چقدر پر می شکد دلم
به هوای تـــــو
انگار تمام پرنده های جهان
در قلبم آشیانه کرده اند!...
"ناشناس"
چه دریاچه ای بود
نگاهت
و من نمی دانستم تا کجاها
همراه خنده ات
در آن پارو خواهم زد.
"بیژن جلالی"
-------------------------------------------------------
دفتر عشق:
در این روزهای بیقراری
دستهایم
اگر
در
خیال تنت گم نشود
چه
جوری خودم در آغوش تو پیدا شوم؟
نفس
من !
چقدر
به تو فکر کردن را دوست دارم...
"ناشناس"
کوه
با نخستین سنگها آغاز میشود
و انسان با نخستین درد
در من زندانیِ ستمگری بود
که به آوازِ زنجیر-اش خو نمیکرد
من با نخستین نگاه تو آغاز شدم...
"احمد شاملو"
-------------------------------------------------------
دفتر عشق:
برای تو، برای چشمهایت
برای من، برای دردهایم
برای ما
برای این همه تنهایی..
ای کاش خدا کاری کند...
"ناشناس"
اشتباه نکن
رفتنت فاجعه نیست برایم
من ایستاده می میرم،
چون بیدهای مجنون...!
"نزار قبانی"
---------------------------------------------
دفتر عشق:
نگاهت را گره بزن
به هر لحظه من
حس امنیت می گیرم
وقتی تو درگیر منی...
"ناشناس"
شعری جدید از محسن حسینخانی:
دهانم
پر از دوست داشتنت بود
دَم نزدم
تا خودت را
زیر درخت زندگی ام برسانی
من
پرنده ای منتظر بودم
که سال های سال
نُت آوازش را
به نوکش گرفت.
"محسن حسینخانی"
پی نوشت آبان 1400: از کتاب بهار نارج
-----------------------------------------------------
دفتر عشق:
آغوشت را تنگ تر کن
حسادت می کنم
حتی به هوایی که میان من و توست
آغوشت را تنگ تر کن...
بی مرز می خواهمت...
"ناشناس"
وقتی میروی..
حواست باشد
حتما خدانگهدار بگویی!خدا به هوای تو مرا رها کرده است...!
"ناشناس"
------------------------------------------------
دفتر عشق:
دلم..
یک عالمه تنهایی می خواهد
با یک عالمه تو..
و تمام گوشه کنارهای آغوشت
همین...
غصه بخورم...!
"سمانه سوادی"
-------------------------------------------------
دفتر عشق:
دلتنگی های من تمام نمی شود
همین که فکر می کنم
من و تو
دو نفریم
دلتنگ تر می شوم برای تو ...!
"ناشناس"
ﮐﺎﺭ ﻋﺎﻗﻼﻧﻪ ﺍﯼ ﻧﯿﺴﺖ
ﮐﻪ
ﺍﺯ ﺁﺳﻤﺎﻥ
ﭼﺸﻢ
ﺑﺮﺩﺍﺭﻡ،
ﻧﮑﻨﺪ
ﺷﻬﺎﺑﯽ ﺑﯿﺎﯾﺪ ﻭ
ﺗﻮ
ﺭﺍ ﺁﺭﺯﻭ ﻧﮑﺮﺩﻩ ﺑﺎﺷﻢ !
"ﻣﺤﻤﺪﺭﺿﺎ ﺻﺎﻟﺤﯽ"
--------------------------------------------------
دفتر عشق:
بارها گفتم به تو
چشم ها برای نگاه است
اما تو هر روز
با آنها حادثه می آفرینی!
"ناشناس"
ﺑﮕﻮ ﭼﮑﺎﺭ ﮐﻨﻢ؟
ﻭﻗﺘﯽ
ﺷﺎﺩﯼ
ﺑﻪ ﺩُﻡِ ﺑﺎﺩﺑﺎﺩﮐﯽ ﺑﻨﺪ ﺍﺳﺖ
ﻭ
ﻏﻢ ﭼﻮﻥ ﺳﻨﮕﯽ
ﻣﺮﺍ
ﺩﺭ ﺳﺮﺍﺷﯿﺐِ ﯾﮏ ﺩﺭﻩ ﺩﻧﺒﺎﻝ ﻣﯽﮐﻨﺪ!...
"ﻏﻼﻣﺮﺿﺎ ﺑﺮﻭﺳﺎﻥ"
--------------------------------------------------
+ این شعر زنده یاد بروسان رو خیلی دوست داشتم. انگار قصه اینروزهای خیلی از ما آدمهاست!...
---------------------------------------------------------------------------
دفتر عشق:
ﻣﻦ،
ﺍﺯ ﺗﻮﯾﯽ ﮐﻪ ﻫﻨﻮﺯ ﻫﻢ "ﺩﻭﺳﺘﺖ ﺩﺍﺭﻡ "
ﻋﺠﯿﺐ
ﻣﺘﻨﻔﺮﻡ!...
"ناشناس"
بارها به دنیا آمده ام
تا دست کم
یکی از من
مرگ را در آغوشت تجربه کرده باشد.
"روزبه سوهانی"
از کتاب: کشوری با دکمه های باز
------------------------------------------------------
+ دلتنگم..! به اندازه همه دلتنگیهایی که فقط تو میدانی...
در چشم من
_این آرامگاه ابری
باران های زیادی مرده اند...
برای تسلی که آمدی
شاخه ای بوسه
آرام
برسنگ گونه ام بگذار...
"مینا آقازاده"
از مجموعه: با چتر به خواندنم بیا / ۱۳۹۳ / نشر فصل پنجم
------------------------------------------------------------
دفتر عشق:
هر بار که کودکانه دستی را گرفتم گم شدم
آنقدر که در من هراس گرفتن دستی هست، ترس از گم شدن نیست...
"ناشناس"
نازنینم !
عادت نیست از این فاصله برای تو نوشتن.. اجبار است.
اعترافش هم وحشتناک است
ولی همین تاریکی
همین سکوت محض
این درد
تو را به من نزدیکتر میکند!
آدم ها
با حضورهای کم رنگشان
با بودنهایی که به بدترین وجه ممکن
با منطقی که من نمیفهمم
با احساسی که آنها نمیفهمند
واقعهی نبودن تو را یادآوری میکنند!
بعد از تو
هیچ چیزِ آدمها
جز لحظه ی وداعشان
برای من شور آفرین نیست.
"نیکی فیروزکوهی"
(بخشی از یک شعرِ بلند
----------------------------------------------------دفتر عشق:
+ موهایت شعلههای آتشند.. هیچ بادی آنها را خاموش نمیکند... لوسیان بلاگا
++ تو نیستی و من هر روز یادت را در آغوش می گیرم... "ناشناس"
ﻣﻬﻢ ﻧﯿﺴﺖ ﺍﻛﻨﻮﻥ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺍﻡ ﭼﮕﻮﻧﻪ می گذرد،
ﻋﺎﺷﻖ
ﺁﻥ ﺧﺎﻃﺮﺍﺗﯽ ﻫﺴﺘﻢ ﮐﻪ
ﺗﺼﺎﺩﻓﯽ
ﺍﺯ ﺫﻫﻨﻢ ﻋﺒﻮﺭ می کنند
ﻭ
ﺑﺎﻋﺚ ﻟﺒﺨﻨﺪﻡ می شوند...
"ﭘﺎﺑﻠﻮ ﻧﺮﻭﺩﺍ"
دفتر عشق:
بعضی ها را هرچقدر هم که بخواهی تمام نمی شوند
همش به آغوششان بدهکار می مانی.
حضورشان
گرم است.
سکوتشان
خالی می کند دل آدم را.
آرامش
صدایشان را کم می آوری.
هردم...
هرلحظه کم
می آوریشان.
و
اینجا من کم
دارمت...
"ناشناس"
گاهی
آدم دلش فقط
یک دوستت دارم میخواهد
که نمیرد!
"افشین صالحی"
-----------------------------------------------------------
دفتر عشق:
دلتنگی
عین
آتش زیر خاکستر است
گاهی
فکر میکنی تمام شده
اما
یک دفعه
همه
ات را آتش می زند !
"ناشناس"
امشب... مهمان منی
چهارگوشه دریا را می تکانم و
بسترت می کنم
می خواهم غرق شدن ماه را
در دریا تماشا کنم!
"نسرین بهجتی"
برگرفته از وبلاگ:
----------------------------------------------------------
دفتر عشق:
ما بدهکاریم به هم
به تمام دوستت دارم های ناگفته ای که
پشت دیوار غرورمان ماند و آنها را بلعیدیم
فقط و فقط برای اینکه نشان دهیم منطقی هستیم . . .
"ناشناس"
قایق تان شکست؟
پاروی تان را آب برد؟
تورتان پاره شد؟
صیدتان دوباره به دریا برگشت؟
غمت نباشد چون خدا با ماست!
هیچ وقت نگو از ماست که برماست!
بگو خدا با ماست.
اگر قایقت شکست، باشد! دلت نشکند! دلی نشکنی.
اگر پارویت را آب برد، باشد! آبرویت را آب نبرد! آبرویی نبری.
اگر صیدت از دستت رفت، باشد! امیدت از دست نرود! و امید کسی را ناامید نکنی.
امروز اگر تمام سرمایه ات از دستت رفت، دستانت را که داری!
پس خدایت را شکر کن. دوباره شکر کن!
بیا شکر کنیم که اگر کفشی به پا نداریم،
پا که داریم راه برویم و اگر چیزی به دست نداریم دست که
داریم دوباره به دست می آوریم.
دوباره می سازیم و دوباره به دست می آوریم. دوباره می خریم و دوباره می خندیم.
"منسوب به صادق هدایت!"
پی نوشت (23 آذر 93):
با توجه به کامنت های دوستان، یک "منسوب به" ابتدای نام صادق هدایت اضافه کردم که یه وقت مدیون نشیم. :)