صبح شده
موهایت انگور داده اند
خورشید از لای خوشه ها سر می زند
شکر خدا
امروز هم زنده ام
که بگویم:
دوستت دارم...
"جلیل صفربیگی"
تاریکم و شب از دل من می جوشد
- تکرار به تکرار خودش می کوشد -
تکراری ام آن قدر که حالا دیگر
پیراهنم از حفظ مرا می پوشد !
"جلیل صفر بیگی"
ملوانی شوریده،
خلبانی
سر به هوا،
شاعری
عاشق،
قصابی
دل رحم،
کارگری
ساده ...؛
آدم
های زیادی در من هستند
که
عاشق هیچ کدامشان نیستی!
"جلیل صفر بیگی"
خورشید را لای موهایت می گذارم
و عاشق می شوم
فردا برای گفتن دوستت دارم
دیر است.
"جلیل صفربیگی"
برگرفته از وبلاگ:
از همین گوشه
که من نامش را
اول جهان می گذارم
تا تو
که نمی دانم کجای جهان ایستاده ای
فاصله
خوابی ست
که من آن را
شعر می نویسم.
"جلیل صفر بیگی"
----------------------------------------------------------
دفتر عشق:
دوستم بدار!
نه با تبسمی
عاشقانه و هدیه ای به رسم تولد
نه با نوشتن
نامم در خاطراتت
و نه با
ترسیم تصویرم بر دیوار اتاقت.
دوستم بدار!
نه در نوازش
نغمه ی گیتارم
و نه در غزل
های بیقراری که بر دلم ذوق گفتن است
دوستم بدار همانگونه که هستم ...
"منبع: نت"