ای آرایه ناب
تو نجاتم دادی از خشکی این خانه!
هنگامی که می نگرم
به پیراهن گلدارت
افتاده بر صندلی چوبی
و انتظار شیرینی می کشم که طعم گیلاس می دهد
هر صبح رد رژ لبت روی لبه ی استکان
می بردتم به دشت های کوهرنگ
تا لاله های واژگون بچینم
و جوراب های سفیدت که از سر بی حوصلگی
افتاده بر سر آباژور
خرگوش داستان آلیس است
که من را در گودالش می اندازد
اینگونه تازه آغاز می شود سفرم
به سرزمین عجایب.
"محسن حسینخانی"
من مست و تو دیوانه
ما را که برد خانه
صد بار تو را گفتم
کم خور دو سه پیمانه
"مولانا"
ما عشق تو داریم و تو را میل به ما نیست
مائیم چنین و تو چنانی چه توان کرد
عمریست که ما را به غم عشق نشاندی
گر باقی عمرم بنشانی چه توان کرد.
"شاه نعمت الله ولی"
ما به درگاه تو با بخت سیاه آمده ایم
شکر و صد شکر ز بیراهه به راه آمده ایم
نه پی سیم و زر و ملک و سپاه آمده ایم
نه پی تخت و نه دنبال کلاه آمده ایم
ما بدین در نه پی حشمت و جاه آمده ایم
از بد حادثه اینجا به پناه آمده ایم.
"عماد خراسانی"
+ سید عمادالدین حسنی برقعی (مبرقعی)، معروف به عماد خراسانی (۱۳۰۰ - ۲۸ بهمن ۱۳۸۲) شاعر، غزلسرا و قصیدهسرای مشهور خراسانی است.