گاهی تصور کن
زنی را
نه زشت نه زیبا
درست شبیه به من!
زنی که چشم هایش
هنوز دوره گردِ نگاهِ تـوست
و هر شب
پرسه گردِ خیالی است
که بی تـو
به رویایی ختم نمی شود!
زنی که هر روز خودش را
دار می زند با مژه هایت
و جان می سپارد
در شبِ چشم هایِ تـو!
زنی که بیگانه شد با خود
وقتی که دیگر لب هایت
نامش را
به نجوایی درآغوش نکشید!
زنی که هر روز با اشک هایش
سیلی می زند برگونه های خود...
زنی فراموش کار
که تکه ای از تن اش را
درست همان جا که می تپد در سینه
جاگذاشت، در میان آغوشِ تـو!
زنی که با من در جدال است هر دم
که تویی را بهانه می کند، دم به دم!
زنی که
هیچ ...
گاهی به یادش باش!
"مریم یزدانی"
ﺗﺎ ﺁﻏﻮﺵ "ﺗـﻮ"
ﯾﮏ "ﺭﻭﯾـــــــــﺎ"------------------------------------------------------
دفتر عشق:
این همه
زیبایی که تقصیر تو نیست،
اما تقصیر
توست
که
سهم من از این همه زیبایی،
خیالیست
که هرشب
از
موهات میبافم...
"ناشناس"
من می خواهمت
و این خواستن درد کمی نیست!
…
"ﻣﺮﯾﻢ یزدانی"
-------------------------------------------------
دفتر عشق:
مرا کجا رها کردهای
که پیدا نمی شوم
بی تـــــو...!
"ناشناس"
به گل های روی پیراهنم خیره می شوم
و هر گل را
بوسه ای می بینم از لبان تو
که گلی نشکفته است
بر روی تن من...!
"مریم یزدانی"
کاش بدانند که من حتی
بی تفاوتم به هوایی که نفس می کشم
در شهری که
نفس های تو را ندارد...!
"مریم یزدانی"