عطر تو
عطر سیب ممنوعه ایست
کـه حوا چید
چشیدمت و از پا افتادم
سقوط، تنبیه قشنگی ست
اگر گناهم تـو باشی ...
"مهسا اکبری"
هر بامداد که به زندگی نزدیک میشوم
دلم به عشق تو بیدار میشود
و دوباره جوانه میزند ساقههای کهن.
محبوب من
دستهای تو، قلههای کوهی استوار است
و قامتات، درخت تنومندی که
من میان شاخههایش زندگی میکنم
دلم به شوق دیدار تو بیدار میشود هر بامداد
و هر شب با رویای با شکوه آغوش مردانهات
به خواب میروم.
آرام جانم، بمان برایم...
"شهره روحبانی"
آن دوست که من دارم وان یار که من دانم
شیرین دهنی دارد دور از لب و دندانم
بخت این نکند با من کان شاخ صنوبر را
بنشینم و بنشانم گل بر سرش افشانم
"سعدی"
متن کامل شعر در ادامه مطلب
در تمنای غزل، در پی تفسیرِ تو ام
مست با خاطرِ تو، بسته به زنجیر تو ام
در شب عشق، که عشاق به هم آمیزند
من کنار غم تو، خیره به تصویر تو ام
"هادی جعفری منفرد"
متن کامل در ادامه مطلب
وجود هیچکس غمها را از بین نمی برد
اما کمک می کند با وجود غمها محکم بایستیم
درست مثل چتر که باران را متوقف نمی کند
اما کمک می کند آسوده زیر باران بایستیم!.
ابرها به اسمان تکیه می کنند
درختان به زمین و انسانها به مهربانی یکدیگر
گاهی دلگرمی یکی چنان معجزه می کند
که انگار خدا در زمین کنار توست!.
جاودان باد سایه کسانی که
شادی را علتند نه شریک
و غم را شریکند نه دلیل.
زندگیتان پر از آدم های خوب... .
منبع: اینترنت
انسان با صمیمیت بیاندازه با دیگران از قدر و احترام خود میکاهد.
زیرا فرومایگان از همه چیز سوءاستفاده میکنند،
بالاخص زمانی که دریابند دسترسی به شما نیز آسان است.
"آرتور شوپنهاور"
از کتاب: هنر خودشناسی
منبع: @ketabekhoob
گفته بودم می روی دیدی عزیزم آخرش
سهم ما از عشق هم شد قسمت زجرآورش
زندگی با خاطراتت اتفاقی ساده نیست
رفتنت یعنی مصیبت، زجر یعنی باورش
یک وجب دوری برای عاشقان یعنی عذاب
وای از آن روزی که عاشق رد شود آب از سرش
حال من بعد از تو مثل دانش آموزی ست که
خسته از تکلیف شب، خوابیده روی دفترش
بی تو بین گریه ها یاد تو در آغوشم است
من شدم مرداب و یاد تو شده نیلوفرش
با تو فهمیدم جدایی انتهای عشق نیست
آشنا کردی مرا با روزهای بدترش
جای من این روزها میزی ست کنج کافه ها
یک طرف اندوه و من یاد تو سمت دیگرش
مرگ انسان بعصی اوقات از نبود نبض نیست
مرگ یعنی حال من با دیدن انگشترش...
"علی صفری"
آدمی که از یه جایی به بعد فقط سکوت میکنه، تبدیل به یه آدم آروم نشده؛ فقط
خسته شده از جنگیدن!
اونجایی که منتظر جنگیدنش بودی ولی دیدی فقط یه لبخند بهت زد
بدون که روزِ رفتنش نزدیکه!
بعضی از آدما وقتی باهات میجنگن یعنی براشون مهمی و وقتی هم که دیگه
نسبت بهت بی تفاوت میشن
یعنی دارن زندگی کردن بدون تو رو به خودشون یاد میدن!
"ناشناس" (منبع: اینترنت)
چگونه می شود
به شاخه ی شکسته فهماند
که باد عذرخواهی کرده است!؟
"محمود درویش"
آفتاب داشت از همان
جای همیشگی طلوع می کرد
و هیولای روزمرگی
دهانش را برای بلعیدن رویاهایم
باز کرده بود
تو آمدی
و چشم هایت
جای آفتاب نشستند
تنها تو می توانستی این چنین
دهان روزمرگی را ببندی.
"محسن حسینخانی"
از کتاب در دست چاپ: کوه صدایم را پس نمی دهد
دیدنش حال مرا یک جور دیگر می کند
حال یک دیوانه را دیوانه بهتر میکند!
در نگاهش یک سگ وحشی رها کرده و این
جنگ بین ما دو تا را نابرابر میکند...
حالت پیچیدهٔ مویش شبیهِ سرنوشت
عشق را بر روی پیشانی مُقدر میکند
آنقدر دلبسته ام بر دکمهٔ پیراهنش
فکر آغوشش لباسم را معطّر میکند
رنگ مویش را تمام شهر می دانند، حیف
پیش چشم عاشق من روسری سر میکند
با حیا بودم ولی با دیدنش فهمیده ام
آب گاهی مؤمنین را هم شناگر میکند
دوستش دارم ولی این راز باشد بین ما
هر کسی را دوست دارم زود شوهر میکند!
"علی صفری"
مرا رازیست اندر دل به خون دیده پرورده
ولیکن با که گویم راز چون محرم نمیبینم
قناعت میکنم با درد چون درمان نمییابم
تحمل میکنم با زخم چون مرهم نمیبینم
"سعدی"
متن کامل شعر در ادامه مطلب
ادامه مطلب ...در دنیا هیچ چیز پایدار نیست
و اگر انسان توقعِ بقای چیزی را داشته باشد، احمق است.
اما اگر از آنچه که برای مدتِ کوتاهی دارد لذت نبرد،
از آن هم احمقتر است.
"سامرست موام"
از کتاب: لبه تیغ
ویلیام سامرست موآم (William Somerset Maugham) (۱۸۷۴ –۱۹۶۵)، داستاننویس و نمایشنامهنویس انگلیسی بود.
تگرگ
تاتار
تیرگی
تاریخ و باد
که چراغ را خواهد کشت
چه کسی باور می کرد ما به باد صبح بخیر بگوییم
و باقی عمر را در پاییز چای بنوشیم!
امروز دستهای تو آنقدر سرد است
که زمستان را سراسیمه می کند
و چشمهای تو آنقدر تاریک
که آمدن آفتاب را به تاخیر می اندازد
گویی سالهاست زندگی را تلفظ نکرده ایم
نه آب، نه آفتاب، نه آینه
زیبا اگر بود عشق ما بود
و تلخ، طعم مرگ
که از آسمان به موطن ما آمد
و تو گفتی: انسان بی عشق تنها خاطره یست از انسان
و تو می خواستی برایت بگویم
که عشق با من چه کرده است!
من می خواستم جغرافیایی داشته باشم
که تاریخی تلخ نداشته باشد
و زنی که شانه های ایامش
هیاهوی جهان را تاب بیاورد
تو فنجان قهوه ام را در دست گرفتی
و من چون خرگوشی ترسان
در روشنی چشمهایت پنهان شدم
تا در آتش بازی چهارشنبه، به عشق صبح بخیر بگویم
تو بر پوستم دست کشیدی
من سبز شدم از شعر
و معطر شدم از شادی
که دنیا را خوشبخت می کند.
حالا خوب می دانم، خوب می دانم
که خاکستر اشارتی دارد به بوسه و سفر و سکوت
و تاریخ سنگ گوری ست که پیوسته بزرگ و بزرگتر می شود
و من باید قبل از اینکه خیالم از گیاه و گیسوت خالی شود
برای تسلی درخت، برای شمعدانی
که می پژمرد وقتی فرزانگی سردش می شود
برای تو که جهان را خوب می شناسی
و دلواپسی مرا وقتی دیر به خانه می رسی
برای آینه، آب، آفتاب و عشق
که همیشه قبل از جوانی ما به کوچه می آید
برای باغ، بادبادک، باران، حتی برای باد گریه کنم.
"محمد رضا رحمانی"
---------------------------------------------------
+ دانلود دکلمه زیبای این شعر با صدای محمد رضا رحمانی
از قطعات آلبوم "دلواپس تو نیستم" / آهنگساز: پیروز ارجمند / تنظیم: مانی رهنما / سال 1385 / ترک 5
--------------
لینک آنلاین آلبوم: سایت آواما
بیوگرافی کوتاه از محمد رضا رحمانی:
محمد رضا رحمانی، زاده اسفند سال 1331 تهران. نویسنده، ویراستار، شاعر بازیگر و ترانه سرا.
آثار و کتابهای چاپ شده:
"بانوی اردیبهشت" / انتشارات همگام / 1375
"دانستن این همه سکوت" / انتشارات پاکان / 1377
"بانوی اردیبهشت و غزلی ناتمام" / انتشارات دنیای هنر / 1380
آلبوم صوتی "دلواپس تو نیستم" / با صدای محمدرضا رحمانی / آهنگ ساز دکتر پیروز ارجمند / تنظیم: مانی رهنما / 1385
و آثار بسیاری در قالب کتاب کودک و کتاب علمی و ترانه تیتراژ سریال های تلوزیونی مانند تب سرد.
---------------------
پ.ن: دکلمه های این آلبوم رو با اشعار زیبا و صدای دلنشین آقای رحمانی، من از سالی که دستم رسید (فکر کنم سال 92 بود) تا به امروز بارها و بارها گوش کردم و هنوز هم گوش میدم و لذت می برم. برای ایشان آرزوی سلامتی می کنم. تشکر فراوان از جناب مزدک رحمانی برای ارسال بیوگرافی و عکسها.
و تشکر ویژه از دوست گرامی ام خانم مریم نوربخش که اون سال این آلبوم رو به بنده معرفی و برایم ارسال کردند.
این آلبوم 14 ترک داره که تعدادیشون فقط موزیک بی کلام هستند. فکر کنم 9 - 10 تا دکلمه هست که همه رو اینجا گذاشتم. با کلیک بر روی برچسب شاعر می توانید دسترسی به آرشیو شاعر داشته باشد.
1)
گفتند خانه ی تو
آن طرف دریاست
قایق من
کوچک بود و خسته
قلبم اما برای تو
بزرگ و تپنده
قایق را رها کردم
و دل به دریا زدم.
2)
بی هیچ نشانی
دنبال تو میگردم
و خاطرم جمع است
به شیرینی خاطره ی مانده بر لبانم
به پاهایم
که از آخرین دیدار
شادمانه بازگشتند
دنبال تو می گردم
و می دانم
ردپای هر زنبوری
گرده ی همان گلی ست
که بوسیده.
3)
اگر شعری از من
خوب از آب در می آید
به خاط توست!
چرا که کلمات قدردانند
اگر ساده می نویسم
فهمیده ام
که در هر سادگی
رنجی نهفته است
و در هر رنج
سادگیی
و این را
چهره ی تو به من آموخت.
"محسن حسینخانی"
از کتاب در دست چاپ: کوه صدایم را پس نمی دهد
کاش هنگام تماشای تو باران باشد
گریه ی حسرتم از چشم تو پنهان باشد
قسمتم بوسه به دست تو نباشد ای کاش
آنچه باید به لب من برسد جان باشد
هر سری حس نکند شانه ی معشوقش را
بهتر این است مسیرش به بیابان باشد
با نگاهت دلم آوار شد و فهمیدم
عشق مهمان دلی است که ویران باشد
عشق یعنی که کبوتر قفسش باز شود
رفتنش مشکل و جان کندنش آسان باشد
کاش وقتی چمدان دست گرفتی بروی
آخرین خواسته ات قبل سفر جان باشد.
"علی صفری"
علی صفری، متولد 19 آبان 1360
safariali61@yahoo.com
شازده کوچولو پرسید:
غمانگیزتر از اینکه بیای و کسی خوشحال نشه، چیه؟
روباه گفت: بری و کسی متوجه نشه...
"آنتوان دوسنت اگزوپری"
از کتاب: شازده کوچولو
گاهی از دور تماشای تو دلخواه تر است
این چه راهی است که با فاصله کوتاه تر است
آسمانی است اگر ماه خدا حرفی نیست
ماه من روی زمین است ولی ماه تر است
در دلم صاعقه ی شوق و تنم می لرزد
برق چشم تو به حال دلم آگاه تر است
بروی هر طرفی ابر دلم می آید
اشک می ریزم و بنگر که گذرگاه تر است
باد فهمید چه آرامش محضی دارد
هرکسی در سفر موی تو گمراه تر است
بغضِ دیدار اگر جان مرا می کاهد
خنده ی تلخ جدایی تو جانکاه تر است
"مجید افشاری"
-----------------------------
+ دانلود آهنگ "ماه من" با صدای پرواز همای - 1402 (گاهی از دور تماشای تو دلخواه تر است) - ترانه سرا: مجید افشاری
----------------------------
این شعر در برخی منابع به نام هو.شنگ اب.تهاج منتشر شده است که اشتباه می باشد.