گاهی تنهایی
آواز غمگین پرنده ای است
که هر روز جفتش را می خواند
و نمی داند
که آخرین بازمانده از نسل خویش است!
"علی داوری"
----------------------------------------------------------
پیشنهاد موسیقی:
دانلود آهنگ جدید مرتضی پاشایی با نام "قلبم رو تکراره"
+ این آهنگ ریتمش شاده و کمی متفاوت نسبت به کارهای قبلی پاشایی هست.
بگذار هر چه نمی خواهند
بگوئیم
بگذار هر چه نمی خواهیم
بگویند
باران که بیاید
از دست چترها
کاری بر نمی آید
ما اتفاقی هستیم
که افتاده ایم.
"نصرت رحمانی"
برگرفته از وبلاگ:
http://nagvayeasheghi.blogfa.com/
سنتوری زیر پا می گذارم
تا برای تو از رف پایین آرم
قدیمی ترین ترانه ای را که
گلوی انسانی خوانده است.
نخستین شاعر
نخستین آهش را برای تو کشید
و انسانی غارنشین
نخستین گل را به دیوار
با شرم گونه های تو تصویر کرد
از عشق زاده شدی
در خویش قد کشیدی
با مرگ بالیدی
میان مثلث ایستاده ای
در نقطه ی تلاقی خطوطی
که از زوایای حقیقت
به هم رسیده اند
...
"حسین منزوی"
بادی که از شمال غربی می آید
و بوی شانه های تو را دارد
دیوار های سیمانی را ویران می کند
آنگاه با گردبادی از نام هایت می چرخم
و چرخ چرخ چرخزنان
با شوق و با غبار
و با امید و شب می آمیزم
و در هوای تو
از خاک و خار
کنده می شوم
نامت
این بار
آبی تر و زلال ترین نام
در بین نام های جهان است
این بار
ای یار
نام تو آسمان است.
"حسین منزوی"
برگرفته از وبلاگ:
------------------------------------------------
پیشنهاد موزیک:
دانلود آهنگ جدید علی اصحابی به نام حس بیرحم
بیا یک ماه عاشق هم شویم.
بعد، دوباره به سر کار خود بر می گردیم.
و فقط به هم سلام می کنیم.
مثل دیروز.
اگر موافقی..
وقتی همه به خانه شان برگشتند؛
حوالی همین پرسه های هر روزه
منتظرم بمان....
من
معنای این نگاه مردد را،
نمی فهمم.
لطفا
یک بار دیگر،
در لحظه ای که نمی دانم؛
با بوسه ای
مرا غافلگیر کن.
"نیلوفر لاری پور"
از کتاب: اگر تا هفت بشماری...
برای چیدن گل سرخ، نه ارّه بیاور، نه تبر!
سرانگشتِ سادهی همان ستاره بیآسمانم ... بس،
تا هر بهار به بدرقهی فروردین،
هزار پاییز پریشان را گریه کنم.
- هم از اینروست که خویشتن را دوست میدارم.
برای کُشتن من، نه کوه و نه واژه،
اشارهی خاموش نگاهی نابهنگامم ... بس.
تا معنی از گل سرخ بگیرم و شاعر شوم.
- هم از این روست که ترا دوست میدارم.
برای مُردهی من، نه اندوهِ آسمان و نه گور زمین،
تنها کابوس بیبوسهْرفتنِ مرا از گفتگوی گهواره بگیر.
من پنجهی پندار بر دیدگان دریا کشیدهآم
پس شکوفهکن ای ناروَن، ای چراغ، ای واژه!
اینجا پروانه و پری به رویای مزمور ماه،
دریچهای برای دل من آوردهاند.
- هم از این روست که جهان را دوست میدارم.
"سید علی صالحی"
از کتاب: عاشق شدن در دیماه، مُردن به وقت شهریور
بی هیچ نام می آیی
اما تمام نام های جهان با توست
وقت غروب نامت دلتنگی ست
وقتی شبانه چون روحی عریان می آیی
نام تو وسوسه است
زیر درخت سیب
نامت حوا ست
و چون به ناگزیر
با اولین نفس که سحر می زند،
می گریزی
نام گریزناکت رویاست.
"حسین منزوی"
دریای شور انگیز چشمانت چه زیباست
آنجا که باید دل به دریا زد همین جاست
در من طلوع آبی آن چشم روشن
یاد آور صبح خیال انگیز دریاست
گل کرده باغی از ستاره در نگاهت
آنک چراغانی که در چشم تو برپاست
بیهوده می کوشی که راز عاشقی را
از من بپوشانی که در چشم تو پیداست
ما هر دُوان خاموش خاموشیم، اما
چشمان ما را در خموشی گفتگوهاست
دیروزمان را با غروری پوچ کشتیم
امروز هم زانسان، ولی آینده ماراست
دور از نوازشهای دست مهربانت
دستان من در انزوای خویش تنهاست
بگذار دستت را در دستم گذارم
بی هیچ پروایی که دست عشق با ماست
"حسین منزوی"
خسته ام
از شبهایی که
می آیند ُو
عطر تو را
برخواب هایم
نمی پاشند...
"نیلوفر ثانی"
-----------------------------------------------
دفتر عشق:
تمام شهر، تو را می خوانند
تنها
منم که تو را می نویسم ...!
"ناشناس"
(منبع: نت)
مسافر سرزمین اسرار
تو
از سرزمین اسرار آمده ای
و
من از تو می ترسم ...
آری،
آدمی همیشه از اسرار می ترسد ...
باید
به موقع می خوابیدم
برای
چشم به خوبی زیبایی
برای
گوش به خوبی لالایی
و
برای دل به خوبی هدیه ...
تو
از کجا می آیی ای پری؟
راه
گم کرده ای بر این خاک،
یا
مسافری؟
و
من باید به موقع می خوابیدم
تا
خواب تو را می دیدم ...
"آنتوان دوسنت اگزوپری"
من زاده ی رویای توام
به تو اندیشیدم
و آفریده شدم
برخاستم
آفاق را
از کُرک پَر کرکسی که بر سرمان می چرخید
جارو کرده ام
و به سمت صبحانه نور می روم.
"محمد شمس لنگرودی"
20 آذر 1388
از کتاب: حکایت دریاست زندگی (گزینه اشعار)
نازنینم
مسرور باش
دلتنگی هایت را
از جانت خواهم گرفت
موهایت را
در باد خواهم بافت
لباسی پر چین و شکن
تنت خواهم کرد
و همچون زمان کودکی
بر تاب خواهم نشاند
و تو را در باد
سفر خواهم داد
برایت
نغمه ساز خواهم کرد
تاب تاب عباسی...
تا شادی را
در چشمانت باز بیابم.
"مهرداد دهنام"
برگرفته از وبلاگ شاعر: پرنیان خیال
جنگجوی نا مهربان من !
کدامین
دست
مرا
به
پهنای نگاهت
محکوم
کرده است
که
تمام نمی شوی..؟
اندکی
جنون بنوشانم !
کسی
چه می فهمد
بگذار
بدانم
از
عشق اگر گریز نیست
تن
دهم
به
تسلیمت
دیوانه
وار...
(شعر از: وفا)
غمگین مشو عزیز دلم
مثل هوا کنار توام
نه جای کسی را تنگ می کنم
نه کسی مرا می بیند
نه صدایم را می شنود
دوری مکن
تو نخواهی بود
من اگر نباشم.
"محمد شمس لنگرودی"
از کتاب: میمیرم به جرم آنکه هنوز زنده بودم، نشر چشمه
منبع: سایت ناتور
آنکس که بهشتِ زندگی را برایت جهنم کرده
مجبور است متقاعدت کند که:
«بهشت جای دیگری است»
"کارل پوپر"
+ سیلویا پلات (به انگلیسی: Sylvia Plath) (زاده ۲۷ اکتبر ۱۹۳۲ - درگذشته ۱۱ فوریه ۱۹۶۳)، شاعر، رماننویس، نویسندهٔ داستانهای کوتاه، و مقالهنویس آمریکایی بود.
ادامه مطلب ...
امشب بوی بیابان می دهم انگار
و
لحظه های تردیدم را هیچ مشتی
در
هم نمی کوبد..
امشب
ترس و وحشت هر دو بیدارند
و
نگاهم
پر
است از دانه های باران...
چتری
به دستم مده
دیگر
هیچ سایبانی مرا از گزند تاریکی
نمی
رهاند
هیچ
سایه بانی..
جز
شانه های تو...
(شعر از: وفا)