...
نازنینم!
به تو و احساسی که
بین ما شکل گرفته می اندیشم
می دانم که این احساس زیبا را
نباید بروز دهم
تا کسی ابعاد آنرا نداند و نفهمد
و چشم نامحرمی آنرا گزند نزند
ترسِ از دست دادنت
بی تابی ام را صد چندان می کند
و منطق سالیان دراز مرا خدشه دار
باید راز دوست داشتنت را
از همه دور کنم
در مکانی بسیار دور
در دریایی آبی
و یا در دل ِ قویی سپید به امانت بگذارم
و یا اصلا در
کهکشان راه شیری
در ستاره ای درخشان نهانش کنم
تا با امواج نور
محشور و پنهان شود
چون رازی سر به مُهر.
"مهرداد دهنام"
http://komeyekhyal.blogfa.com/
نازنینم
مسرور باش
دلتنگی هایت را
از جانت خواهم گرفت
موهایت را
در باد خواهم بافت
لباسی پر چین و شکن
تنت خواهم کرد
و همچون زمان کودکی
بر تاب خواهم نشاند
و تو را در باد
سفر خواهم داد
برایت
نغمه ساز خواهم کرد
تاب تاب عباسی...
تا شادی را
در چشمانت باز بیابم.
"مهرداد دهنام"
برگرفته از وبلاگ شاعر: پرنیان خیال