این همه گذر
این همه چراغ
این همه علامت
و همچنان استواری در وفادار ماندن
به راهم
خودم
هدفم
و به تو
وفایی که مرا
و تو را
به سوی هدف
راه می نماید.
"مارگوت
بیکل"
ترجمه: احمد شاملو
جوی و دو جفت چکمه و گِل بود و ما دو تا…
وقتـــی نگاه من بــه تو افتاد، سرنوشت
تصدیق گفتههای «هِگِل» بود و ما دو تا…
روز قرارِ اوّل و میز و سکوت و چای
سنگینی هوای هتل بود و ما دو تا
افتــاد روی میـــز ورقهــــای سرنوشت
فنجان و فال و بیبی و دِل بود و ما دو تا
کمکم زمانه داشت به هــم میرساندمان
در کوچه ساز و تمبک و کِل بود و ما دو تا…
تا آفتاب زد همـــه جـــا تــــار شد برام
دنیا چهقدر سرد و کسل بود و ما دو تا،
از خواب میپریم کـه این ماجرا فقط
یک آرزوی مانده به دل بود و ما دو تا
"زنده یاد نجمه زارع"
به انتهای گریه که می رسم
صدای سادۀ فروغ، از نهایت شب را می شنوم
صدای غروب غزال ها را
صدای بوق بوق نبودن تو را در تلفن!
آرام تر که شدم،
شعری از دفاتر دریا می خوانم
و به انعکاس صدایم
در آیینۀ اتاق
خیره می شوم
در برودت این همه حیرت
کجا مانده ای آخر؟؟
"یغما گلرویی"
من می روم
تو بمان با
عروسک هایت
و تمام عمر
لباس های مرا
به قدّشان اندازه کن!
"رضا کاظمی"
------------------------------------------------------
دفتر عشق:
دلم نمی خواهد،
چیزی از دستت بقاپم.
تو مرا می شناسی،
اهل این بازی نیستم.
یادت باشد ،
سیب مرا هم موقع آمدن در سبد بگذاری.
امشب منتظر یک اتفاق عجیبم.
"منبع: نت"
چه حال خوشی داشت،
چه
حوصــله ای !
این
مـوهــا، این چشم هــا ....
خودت
می فهمــی؟
من
همه اینها را دوست دارم.
"عباس معروفی"
از کتاب: سال بلوا
پیلههای بسیاری دیدهام
آویزان از
درختی
در جنگلهای
دور
افتاده بر
لبهی پنجره
رها در جوبهای
خیابان.
هرچه فکر میکنم
اما
یک پروانه
بیشتر
در خاطرم نیست
مگر چندبار
به دنیا آمدهایم
که این همه
میمیریم ؟
چند اسکناس
مچاله
چند نخ شکستهی
سیگار
آه، بلیط یکطرفه !
چیزی
غمگینتر از
تو
در جیبهای
دنیا پیدا نکردهام
- ببخشید،
این بلیط ...؟
- پس گرفته
نمیشود.
پس بادها
رفتهاند ؟!
پس این درخت
به زردِ ابد
محکوم شد ؟!
و قاصدکها
آنقدر در کنج
دیوار ماندند
که خبرهایشان
از خاطر رفت ؟!
- بیهوده مشت
به شیشههای این قطار میکوبی !
بیهوده صدایت
را
به آنسوی
پنجره پرتاب میکنی
ما
بازیگران یک
فیلم صامتیم
"گروس
عبدالملکیان"
تو را نگاه میکنم:
چشمانت خلاصهی آتشفشان است،
همرنگِِ خاکِ
دیاری که دوستش میدارم !
چالِ کنجِ
لبانت
هلالکِ
جُفتی ماه است
با خورشیدی
در قفا
که مردمانِ
سرزمینِ قلبِ مرا
به وِلوِله وا
میدارد
با انگشتِ اشارهی
رو به آسمان
!
خندهات بارانِ
مرواریدْ است
و اخمت
زلزلهیی که
شهر آرزوهایم را
ویران میکند !
تو را نگاه میکنم
و جهان رنگ
میبازد
نگاهت میکنم
و خود را نمیبینم !
"یغما گلرویی"
از مجموعه: اینجا ایران است و من تو را دوست می دارم / دفتر اول: من وارث تمام بردهگان جهانم
---------------------------------------------------------
+ آقا من با این آرمین نصرتی اصلا حال نمیکنم. اما این آهنگش خداییش قشنگه. :)
تقدیم به شما
دانلود ترانه "دو سال" با صدای آرمین نصرتی. از آلبوم "بخاطر تو" 1391
چندان که هیاهوی سبز بهاری دیگر
از فرا سوی هفته ها به گوش آمد،
با برف کهنه
که می رفت
از مرگ
من
سخن گفتم.
و چندان که قافله در رسید و بار افکند
و به هر کجا
بر دشت
از گیلاس بنان
آتشی عطر افشان بر افروخت،
با آتشدان باغ
از مرگ
من
سخن گفتم.
...
"احمد شاملو"
(متن کامل شعر در ادامه مطلب)
+ به مناسبت 2 مرداد سالروز عروج شاملوی بزرگ. یادش گرامی
برای همین بود که تو آمدی به کودکی ام... و از میان نگاهت هزار باد وزید.
مرا به لحظه های گرم بودنت بردی... و من بزرگ شدم، به پاس حرمت تو...
پر از بلوغ شدم... پر از لجاجت رفتن.
هنوز یادم هست... وداع تلخ تو را... و نگاهت که همچو طوفان بود...
تو ناپدید شدی... من بدون تو تا مرز بی کسی رفتم... و در خاموشی قلبم هزار بار شکستم.
پس از تو هیچ نگاهی مرا دوباره نساخت!
برگرفته از وبلاگ: آخرین روزنه
به قلم: آروشا
بر درگاه
سلیمان،
وقتی که
پیامبری به غیر تو،
در خانه
نیست.
"شمس لنگرودی"
بـر دستـان
من شکـفت
تـن تـو چـون
گـیاه
در دست های
مـن روئـید
و خـوشه کـرد
و روشن شد
بـعد افـسرد
و تـاریک شد
ایـنک بـه
یـاد تـو گـلهای غـروب
خـاموش و
عـطر آگـین هستند
"بیژن جلالی"
برگرفته از وبلاگ: "قلب من چشم تو"
شده نبودن تو.
@
همه چیز را مثل موهات
به باد بسپار
دلت را به من.
یادت نرود
مال منی!
این رنگهای
نو به نو
این جنگهای
ویرانگر
این سنگهای
مرگ و زندگی
همه
حواس آدم را
پرت میکنند
از اسب.
میترسم
نگاهت
حواس مرا پرت
کند
میترسم
یادم برود
مال منی
در آغوشت
بگویم
کی میآیی؟
بپرسی
کجا؟
و من بگویم
با اسب.
"عباس معروفی - پونه ایرانی"
از کتاب: نامه های عاشقانه
چقدر دلم می خواهد نامه بنویسم
تمبر و پاکت
هم هست
و یک عالمه
حرف
کاش کسی جایی
منتظرم بود...
"ساره دستاران"
هیچ وقت نقاش خوبی نخواهم شد
امشب دلی کشیدم
شبیه نیمه سیبی
که به خاطر لرزش دستانم
در زیر آواری از رنگ ها
ناپدید ماند!
"زنده یاد حسین پناهی"
(از مجموعه ستاره)
نمی خواهم تو را با هیچ خاطره ای از گذشته
و با خاطره ی قطارهای درگذر قیاس کنم
تو آخرین قطاری که ره می سپارد
شب و روز در رگ های دستانم
تو آخرین قطاری
من آخرین ایستگاه
تو را دوست دارم
نمی خواهم تو را با آب... یا باد
با تقویم میلادی یا هجری
با آمد و شد موج دریا
با لحظه های کسوف و خسوف قیاس کنم
بگذار فال بینان
یا خطوط قهوه در ته فنجان
هر چه می خواهند بگویند
چشمان تو تنها پیش گویی است
برای پاسداری از نغمه و شادی در جهان
"نزار قبانی"
شاخُ برگ
درخت زندگی
بر خاک میغلتد
اما تنه پابرجاست
استوارُ
خَدَنگ...
هر چه ریشهها
عمیقتر باشند ،
سرشاخهها به
خورشید نزدیکترند !
این چنین
است
که شاخههای
تازه وُ
برگهای سبز
دوباره میرویند !
"مارگوت بیکل"
از کتاب: تمام کودکان جهان شاعرند! / دفتر دوم: مارگوت بیکل، ترجمه: یغما گلرویی