کوچه باغ شعر

«بهترین شعرهایی که خوانده‌ام» - شعر کلاسیک، شعر نو، شعر سپید، شعر جهان ...-

کوچه باغ شعر

«بهترین شعرهایی که خوانده‌ام» - شعر کلاسیک، شعر نو، شعر سپید، شعر جهان ...-

ﭼﻘﺪﺭ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺷﺘﻨﯽ ﻫﺴﺘﻨﺪ

ﭼﻘﺪﺭ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺷﺘﻨﯽ ﻫﺴﺘﻨﺪ

 آدم‌هایی ﮐﻪ ﺷﺒﯿﻪ حرف‌هایشان ﻫﺴﺘﻨﺪ.

"میلان کوندرا"

 

از کتاب: دون ژوان

---------------------------------------------


+ میلان کوندرا، متولد 1929 ، نویسنده اهل کشور چک

از تو ممنونم

من اما از تو ممنونم 

همین که هستی و گاهی 

مرا به گریه می اندازی!

همین که هستی و گاهی 

به یادم می آوری 

چقدر تنهایم...!

 

"راضیه بهرامی"

چشم های تو

چشم هاى سیاه تو

خاورمیانه ى دوم است؛

یک دنیا براى تصرفش

نقشه مى کشند

و من ..

سرباز بى چاره اى که

در مرز پلک هاى تو

جان مى دهم.

 

"پریسا صالحی"

اندوه و لبخند

گاهی راحت تر آن است با وجودِ اندوهی که در درونتان موج می زند، لبخند بزنید!

تا اینکه بخواهید به همه عالم علت غمگینی خود را توضیح دهید.

"ژوزه ساراماگو"

از کتاب: همه نام‌ها

دستان من

می آویزم خودم را

به چوب رختی احساست

شاید هوس کردی

یک روز

مرا

به تن کنی

دستان من

گرم‌ترین شال‌گردن است

حلقه کن به دور گردنت

در این روز ها که

عشق در بوران بی تفاوتی

دارد یخ می زند.

 

"نرگس نوروزپور"


+ با سپاس از خانم "اسما" برای پیشنهاد نام این شعر و همینطور سایر دوستان.


چشم های تو

چقدر..،
چقدر جای من
در بین کتاب های تاریخ خالی ست
بس که؛
با چشم های تو جنگیده ام!

"
حمید سلاجقه"


برگرفته از وبلاگ شاعر: مست الست




 

فرق درد و رنج

ادوارد: میدونی فرق بین درد و رنج چیه؟

آنا: چه فرقی میکنه، وقتی دوتاشون بدن؟

ادوارد: وقتایی که باهات حرف میزنم و

حواست پیش یکی دیگه اس، این میشه رنج!

آنا: خب درد چیه اونوقت؟؟

ادوارد: که با این حال باز دوستت دارم!

 

"رابرت کیوساکی"

 از کتاب: اسب های لنونگراف شبیه ما نیستند


ای لحظه ناب ازل

ای لحظه ناب ازل! آیینه دیدار؛ تو!
سرّ شکوه هر غزل، مضمون بی تکرار؛ تو!

من از که گویم غیر تو؟! در هر چه می بینم، تویی!
در عین بی تکراریت؛ هر بار تو، هر بار تو!

بخت است و کار عاشقی هر بار دارد قرعه ای
بر دف بکوبید این زمان! این بار من! این بار تو!

گاهی چو مهر مادری، با جان خود می‌پروری
گاهی چنان قهر پدر، از هیبتی سرشار تو!

گاهی به نام میهنم، خو کرده با جان و تنم
سبز و سپید و سرخ تو، زیباترین دلدار؛ تو!

ای ذکر تسبیح ملَک در حلقه زنار من!
کفرم تویی، دینم تویی، تسبیح؛ تو، زنار؛ تو!

ای نغمه های گونه گون؛ از عشق، غم، شادی، جنون!
هم دف تویی هم نای تو، هم چنگ تو، هم تار؛ تو!

شیرینترین رؤیای من، لیلاترین خواب منی؛
ای با خیال دیدنت؛ من خفته و بیدار؛ تو!

 

ترانه سرا: مسعود کلانتری

-------------------------------------------

 

+ دانلود تیتراژ پایانی سریال کیمیا با صدای علیرضا قربانی

 

پ.ن: با تشکر از آقای ابراهیم رضوی برای ارسال نسخه کامل این آهنگ.


 

از سخنان زیبای استیو جابز

اگر خوشبختی را برای یک ساعت می خواهید، چرت بزنید.
اگر خوشبختی را برای یک روز می خواهید، به پیک نیک بروید.
اگر خوشبختی را برای یک هفته می خواهید، به تعطیلات بروید.
اگر خوشبختی را برای یک ماه می خواهید، ازدواج کنید.
اگر خوشبختی را برای یک سال می خواهید، ثروت به ارث ببرید.
اگر خوشبختی را برای یک عمر می خواهید،
یاد بگیرید کاری را که انجام می دهید دوست داشته باشید.

 

"استیو جابز"


+ با تشکر از آقا مهدی برای ارسال این متن زیبا


باد با رقصیدن از پیراهنت رد می شود

باد با رقصیدن از پیراهنت رد می شود

آب سرمست است وقتی از تنت رد می شود

 

من که دورم از تو اما خوش به حال هر نسیم

وقتی از گل های سرخ دامنت رد می شود

 

خوش به حال لرزش دستی که با لرزیدن از -

مرزهای دکمه ی پیراهنت رد می شود !

 

خوش به حال گردش سیاره  وقتی نیمه شب -

از مدار چشم های روشنت رد می شود !

 

خوش به حال هرم آن بازوی عریانی که گاه

مثل پیچک های باغ از گردنت رد می شود !

 

من که گفتم "چشم"! اما خوش به حال هر که از -

"لطفا از این بیشتر نه!" گفتنت رد می شود !

 

" اصغر عظیمی مهر "

 

تو همیشه بوده ای

گیرم خانه ام را عوض کردم

خیابانم را

شهرم را

گیرم از این جا رفتم به زیباترین جای جهان

عکس تو را که نمی شود با خود نبرد!

گیرم عکس تو را هم بردم

با این زخمی که بر دلم مانده چه کنم؟

با تو که مثل جرقه ای آتش به جان جنگل می اندازی!

تو همیشه بوده ای.

همین که هر که زنگ می زند

هُری دلم می ریزد

همین که هر که از دور می آید

فکر می کنم تویی

همین که هر وقت زندگی روی تلخش را نشان می دهد

می فهمم باید بیشتر عاشقت باشم.

هر جای دنیا که بروم

تو ایستاده ای پشت در

و صدای نفس هایت گواهی می دهند

زمین دارد عاشقانه می چرخد

و یک شاخه گل برای مردن کافی است.

 

"مریم ترنج"

چقدر خانه ام امن است

زنگ را که می زنی...
دنیایم خلاصه می شود در چشمی ِ کوچک در
تمام جهانِ من خلاصه می شود

در مردی که چشمم را پر می کند از عشق
مردی که ردِ کفش های سفید زمان

بر چند تار زیبای موهایش باقی مانده
دلم پر می کشد برای خانه های پیراهنش.
در را که باز می کنم
نزدیک که می شود
نگاهش را که به من می دوزد
آخ که چقدر نگاه دنیایم به من زیباست
چقدر خانه ام امن است...

 

"ساجده رستمی"

چقدر مهربان رفتی

من سرم درد می کند

برای دعواهایی که

با هم نکردیم

لعنتی!

چقدر مهربان رفتی..!

 

"آرش امینی"

آسمان ابری

می‌‏گویند که نگاهت مه‏‌آلود است
چشمان رازآلودت (آبی‏‌اند، خاکستری یا سبز؟(
به سلسله مهرانگیزند، خواب‏‌آلود، بیدادگر،
انعکاس رخوت و رنگ‏‌پریدگی آسمان در آنهاست.
این روزهای سفید، گرم و مستور را به یاد می‏‌آوری
که دل‏های فریفته را به اشک می‏‌گدازند
آنگاه که سوء تفاهم‏‌ها به زانوشان می‏‌افکنند
اعصاب هشیار، خاطر خواب‏‌آلوده را ریشخند می‏‌کنند.
تو گاه به این افق‏‌های زیبا شباهت می‏‌بری
که خورشیدهای فصل‏‌های مه‏‌زده را روشن می‏‌کند...
تو که می‏‌درخشی، چشم‏‌انداز، رطوبت می‏‌گیرد
از درخشش پرتوهایی که از آسمان ابری می‏‌بارد!
آه زن خطرناک، آه فضای دلکش!
من حتی عاشق برف‏‌ھا و شبنم‏‌های یخ‏‌زده‏‌ی توام؟
و عیشی فراتر از یخ و آتش را
از زمستان کینه‏ توزت آیا باز خواهم یافت؟

 

"شارل بودلر"

نیمی از زمین در موهایت

بگذار که زمانی دراز، زمانی دراز، عطر موهای تو را نفس بکشم. مثل تشنه ای در آب یک چشمه، تمام چهره ام را در آن فرو برم و مثل یک دستمالِ عطرآگین، تکانش دهم تا تمامِ خاطرات به هوا بریزند.

کاش می دانستی که من در موهایت چه می بینم، چه احساس می کنم و چه می شنوم! روح من با عطر موهای تو سفر می کند، مثل روح دیگرانی که با موسیقی.

موهایت پر از رویاست، پر از بادبان است و دکل و دریاهای پهناور که بادهای موسمی شان مرا به سرزمین های دلفریب می برند. جایی که آسمانش آبی تر و عمیق تر از هرجاست و هوای اطرافش پر از عطر میوه ها و برگ‌ها و پوست آدمی.

در اقیانوس گیسویت، بندرگاهی ست پر از آوازهای غم انگیز. مردهای قوی اندام از تمامیِ اقوام و کشتی هایی با شکل های گوناگون که ساختمانِ پیچیده ی بی نقص شان را بر آسمانی بزرگ کنار هم چیده اند. آسمانی که گرمای جاودان در آن لمیده است.

در نوازش موهایت، کسالت ساعات طولانی ست، روی یک مبل راحتی در اتاقی در یک کشتی زیبا، میان گلدان ها و تُنگ های پر از آبِ خنک. کشتی مثل گهواره تاب می خورَد و از بندر پیدا نیست.

در اجاق سوزانِ گیسویت بوی تنباکوست، آمیخته با افیون و شکر. در شامگاه موهایت درخشش لاجورد حارّه و در ساحل پرزدارش، از بوی قیر آمیخته با مُشک و روغن نارگیل مست می شوم.

بگذار که گیسوی بافته ی سنگین و سیاهت را زمانِ درازی به دندان بگیرم. وقتی که گیسوی نرم و یاغی ات را دندان می زنم، انگار که تمام خاطرات را می بلعم.

 

"شارل بودلر"


منبع:

http://manmadaramhastam.persianblog.ir/

 


درباره شاعر:

شارل پی‌یر بودلر (به فرانسوی: Charles Pierre Baudelaire)‏ (۹ آوریل ۱۸۲۱ – ۳۱ اوت ۱۸۶۷) شاعر و نویسندهٔ فرانسوی بود.


 

درآغوش تو باد می وزید

در آغوش تو باد می وزید

ستاره سوسو می زد 

ماه می تابید

در آغوش تو

رودخانه ها جریانی عمیق داشتند

دریاها می خروشیدند

زمین می چرخید

در آغوش تو

همه چیز بود

اما عشق حرکتی نداشت.

 

"لورکا سبیتی"

(ترجمه بابک شاکر)

مرا به انقلاب تنت دعوت کن

مرا به انقلاب تنت دعوت کن

به باورهای ایستاده ات

مرا به شهری دعوت کن

که زنان درونش حضوری نداشته باشند

تنها من باشم و

قامت ایستاده تو

مرا به بهار آغوشت دعوت کن..

 

"لورکا سبیتی"

(ترجمه بابک شاکر)

------------------------------------

 

  

+ خانم لورکا سبیتی حیدر، شاعر لبنانی و متولد سال 1979 است.


ﺯﯾﺒﺎﺗﺮ ﺍﺯ ﻋﺮﯾﺎﻧﯽ

ﻣﯽ ﺷﻮﺩ ﺯﻣﺴﺘﺎﻥ ﺭﺍ

ﺩﺭ ﺁﻏﻮﺷﺖ ﺑﻪ ﺧﻮﺍﺏ ﺭﻭﻡ

ﺗـﺎ ﺑﻬﺎﺭ؟

ﺯﯾﺒﺎﺗﺮ ﺍﺯ ﻋﺮﯾﺎﻧﯽ ﻫﻢ ﻫﺴﺖ ﺁﯾﺎ!؟

ﺑﮕﻮ ﺩﺭﺧﺘﺎﻥ ﻫﯿﭻ ﻧﭙﻮﺷﻨﺪ

ﻣﻦ ﺗﺎﺯﻩ ﺍﯾﻨﺠﺎ

ﺟﺎ ﺧﻮﺵ ﮐﺮﺩﻩ ﺍﻡ.

 

"سیما قربانی"

همه ی زن‌های جهان

همه ی زن‌های جهان

تنها با یک بوسه

تسلیم می شوند.

حتی زنی که سالها پیش

از خانه ات رفت

و لباس‌هایش

به طرز احمقانه ای

گم شد!

کافی ست

نگاهی به فنجان های این خانه بیاندازی!

هنوز رد رژلبش

بر روی تمام آنها جا مانده ...!

 

"سیده آسیه تقوی"

شال ابریشم تو

این شال ابریشم تو

رویای پروانه شدن کرم های زیادی را

خاکستر کرده

بیا ببین

لاف نمی زنم

 

"نیما معماریان"