گم شدم در خود نمیدانم
کجا پیدا شدم
شبنمی بودم ز دریا غرقه در دریا شدم
سایهای بودم از اول بر زمین افتاده خوار
راست کان خورشید پیدا گشت ناپیدا شدم
زآمدن بس بی نشانم وز شدن بس بی خبر
گوئیا یکدم برآمد کامدم من یا شدم
میمپرس از من سخن زیرا که چون پروانهای
در فروغ شمع روی دوست ناپروا شدم
در ره عشقش چو دانش باید و بی دانشی
لاجرم در عشق هم نادان و هم دانا شدم
چون همه تن دیده میبایست بود و کور گشت
این عجایب بین که چون بینا و نابینا شدم
خاک بر فرقم اگر یک ذره دارم آگهی
تا کجاست آنجا که من سرگشتهدل آنجا شدم
چون دل عطار بیرون دیدم از هر دو جهان
من ز تاثیر دل او بی دل و شیدا شدم
"عطار"
----------------------------------
25 فروردین سالروز بزرگداشت شاعر و عارف بزرگ، عطار نیشابوری گرامی باد.
اینکه خاک سیهش بالین است
اختر چرخ ادب پروین است
گرچه جز تلخی از ایام ندید
هر چه خواهی سخنش شیرین است
صاحب آن همه گفتار امروز
سائل فاتحه و یاسین است
دوستان به که ز وی یاد کنید
دل بی دوست دلی غمگین است
خاک در دیده بسی جان فرساست
سنگ بر سینه ، بسی سنگین است
هر که باشی و ز هرجا برسی
آخرین منزل هستی این است
آدمی هرچه توانگر باشد
چو بدین نقطه رسد مسکین است
خرم آنکس که در این محنت گاه
خاطری را سبب تسکین است
این شعریست که "پروین اعتصامی" خود سروده است که اگر بر سر بالین او بروید این شعر را بر سر سنگ آرامگاهش خواهید دید...
----------------------------------------------
بیست و پنجم اسفند ماه، سالروز تولد پروین اعتصامی را گرامی میداریم.
همه لبخندها را تا کردهام
گریههایم لای کتابها
در قفسهها بایگانی شدهاند
تنها به امیدی که
تو در انبوهی سطرها
رد اشکهای نمکسودم را بیابی
که گاهی دیدهام
به شکل حرف اول نام تو
نقش میگیرند
آن گاه به راستی در خواهی یافت
که چقدر دیوانه وار دوستت داشتهام.
"علیرضا پنجه ای"
نه تو می مانی،
نه اندوه
و نه هیچ یک از مردم این آبادی"کیوان شاهبداغی"
لینک این شعر در وبلاگ شاعر:
http://k1shahbodagh.blogfa.com/post/10
----------------------------------------------------
+ این شعر با اقتباس از شعر "پاراه" سهراب سپهری سروده شده و بعضا دیده شده که در فضای مجازی، این شعر را به نام سهراب منتشر کردهاند!
شعر سهراب به نام "پاراه" را اینجا بخوانید
--------------------------------------------
پی نوشت 24 فروردین 1394:
بیش از سه سال است که بنده این شعر رو اینجا گذاشتم و در این مدت هر از گاهی دوستانی آمدند و خرده گرفتند که این شعر برای سهراب هست نه کس دیگر. قبلا گفتم باز هم میگم که من تمام هشت کتاب (مجموعه اشعار سهراب) رو خوندم و یادم نیست که چنین شعری دیده باشم جز شعر "پاراه" که شباهت اندکی به این شعر دارد. همین امروز یک بار دیگر در سایت رسمی سهراب هم سرچ کردم چنین شعری در سایت سهراب هم نیست!
پس اگر از دوستان کسی مدعی است که این شعر برای سهراب سپهری است، لطفا مدرک از هشت کتاب یا سایت رسمی سهراب ارائه بفرمایند تا ما هم مطلع شویم. دوستانی که علاقه مندند و جویای حقیقت، می توانند از لینک بالا این شعر را در وبلاگ آقای شاهبداغی دیده و کامنتها را نیز مطالعه بفرمایند.
با سپاس و احترام، نیما
امشب که برایت مینویسم
گریهی تو
تنها موسیقیست
که در رگهای خانه جریان دارد
و من چقدر گریهات را
از چشمانت بیشتر دوست میدارم
که می خواهم بمیرم و هیچگاه
به چشم نبینم !
گناه ِ من نیست
زیبا زنانه گریه میکنی
و شاعرانه گلایه !
نگران نباش
تقدیری در کار نیست
کابوس دیدهایم !
"سید محمد مرکبیان"
-----------------------------------------------------------
دفتر عشق:
دلم هوای
جرعه
ای سکوت و تنهایی
از
پیالهی دستهایت را کرده
دیگر
از خدا هیچ نمیخواهم
حتی
تو را...
و
این بزرگترین دروغ من است عزیزم!
میبویم گیسوانت را
تا فرشتهها حسودی کنند
شانه میزنم موهایت را
تا حوریها سرک بکشند از بهشت برای تماشا
شعر میگویم برای تو
تا کلمات کیف کنند...
مست شوند...
بمیرند.
"مصطفی مستور"
---------------------------------------------
دفتر عشق:
هیچ می دانستی
زیباترین عاشقانهای که برایم گفتی
وقتی بود
که اسمم را با «میم» به انتها رساندی.
* دریغ است ایران که ویران شود .. کنام پلنگان و شیران شود.
در سال 529 قبل از میلاد در چنین روزی کوروش بزرگ بابل را فتح کرد اما این مهمترین اتفاق این روز نیست مهمتر از فتح بابل فتح قلبهای انسانهای آن روزگار بود که کوروش بزرگ با رفتار انسان دوستانه اش موفق به انجام آن شد. در آن روزگار (و شاید هنوز هم) فتح یک سرزمین به دست یک حاکم معنایی جز قتل و نابودی، و اسارت نداشت (و ندارد) اما کوروش رفتار و منشی را به دیگر انسانها یاد داد که امروزه ما از آن به عنوان مبانی حقوق بشر یاد می کنیم.
پ.ن: 29 اکتبر (7 آبان) روز جهانی کوروش بزرگ "پدر ایران زمین" بر ایرانیان فرخنده باد.
متن منشور کوروش را در ادامه مطلب بخوانید
----------------------------------------------------
ادامه مطلب ...میخواهم آب شوم در
گستره افق
آنجا که دریا به آخر میرسد و آسمان آغاز میشود،
میخواهم با هر آنچه
مرا در بر گرفته یکی شوم،
حس میکنم و میدانم
دست میسایم و میترسم ،
باور میکنم و امیدوارم که هیچ چیز
با آن به عناد بر خیزد ،
میخواهم آب شوم در گستره افق،
آنجا که دریا به آخر میرسد و آسمان آغاز میشود.
***
پس از سفرهای بسیار
و عبور از فراز و فرود امواج این دریایِ طوفان خیز،استواری امن زمین را زیر پای خویش!!
"مارگوت بیکل"
رواق منظر چشم من آشیانه توست
کرم نما و فرود آ که خانه خانه توست
به لطف خال و خط از عارفان ربودی دل
لطیفههای عجب زیر دام و دانه توست
دلت به وصل گل ای بلبل صبا خوش باد
که در چمن همه گلبانگ عاشقانه توست
علاج ضعف دل ما به لب حوالت کن
که این مفرح یاقوت در خزانه توست
به تن مقصرم از دولت ملازمتت
ولی خلاصه جان خاک آستانه توست
من آن نیم که دهم نقد دل به هر شوخی
در خزانه به مهر تو و نشانه توست
تو خود چه لعبتی ای شهسوار شیرین کار
که توسنی چو فلک رام تازیانه توست
چه جای من که بلغزد سپهر شعبده باز
از این حیل که در انبانه بهانه توست
سرود مجلست اکنون فلک به رقص آرد
که شعر حافظ شیرین سخن ترانه توست
"حضرت حافظ"
------------------------
20 مهر، روز بزرگداشت لسان الغیب حافظ شیرازی بر عاشقانش مبارک.
جز دوری نام تو
که بلند تر
از خیال کاغذ های من است
این روزها هر
چه می نویسم
خط میزنم
چرا همیشه در
شعر های بی چرک نویس من
جا برای تو
این همه تنگ است ؟
می گذارمت
برای وسعت آیینه
در تاریکی
اتاقم
از: سیروس جمالی
پُر از اضطرابِ افتادن ... !!!
"علیرضا روشن"
چگونه
می توانم روحم را در خودم نگه دارم
تا روح تو را لمس نکند؟
چگونه می توانم آن را چنان بالا بکشم، دور از تو، تا
چیزهای دیگر؟
می خواهم پناهش دهم، میان اشیای گمشده ی دور
در جاهای تاریک و خاموش
تا به پژواک اعماق تو نلرزد
حالا هر چیزی که ما را لمس می کند، تو را و مرا،
مثل آرشه ی ویولنی با هم می گیردمان
و از دو زه جدا افتاده، یک صدا بیرون می آورد
از دل کدام ساز منتشر می شویم؟
و کدام نوازنده، ما را در دستهایش گرفته است؟
آه، شیرین ترین آواز.
"راینر ماریا ریلکه"
چقدر
«عجیب است دریا...
همین که غرقش میشویمثل بعضی از آدم ها ... !
"یاور مهدی پور"
از کتاب : گاهی دوستت دارم گاهی نه
پ.ن: شعر آقای یاور مهدی پور داخل گیومه اس و یک آدم خوش ذوقی شعر را به این صورت کامل کرده که حیفم آمداضافه هایش را بردارم.
با تشکر از آقای کورش برای ذکر نام شاعر.