کوچه باغ شعر

«بهترین شعرهایی که خوانده‌ام» - شعر کلاسیک، شعر نو، شعر سپید، شعر جهان ...-

کوچه باغ شعر

«بهترین شعرهایی که خوانده‌ام» - شعر کلاسیک، شعر نو، شعر سپید، شعر جهان ...-

تو مرا جان و جهانی - مولانا

تو مرا جان و جهانی چه کنم جان و جهان را

تو مرا گنج روانی چه کنم سود و زیان را

 

ز وصال تو خمارم سر مخلوق ندارم

چو تو را صید و شکارم چه کنم تیر و کمان را.

 

"مولانا"

-----------------------------------------

 

 متن کامل شعر در ادامه مطلب

ادامه مطلب ...

دانی که به دیدار تو چونم تشنه - مولانا

دانی که به دیدار تو چونم تشنه
هر لحظه که بینمت فزونم تشنه


من تشنة آن دو چشم مخمور توام
عالم همه زین سبب به خونم تشنه

 

"مولوی"

------------------------------------------------------------

 

پی نوشت: این شعر در سایت گنجور بدین صورت آمده است:

 

وه وه که به دیدار تو چونم تشنه

چندانکه ببینمت فزونی تشنه

من بندهٔ آن دو لعل سیراب توام

عالم همه زانست به خونم تشنه.

 

استاد شجریان در تصنیف "نازار دلی" این شعر را بدین صورت (دانی که به دیدار تو چونم تشنه ...) اجرا کرده است. سابقه دارد که خوانندگان ترانه را برای بهتر شدن در دستگاه تغییر می دهند و شاید این نیز از همان موارد باشد. استاد شجریان این رباعی مولوی را با یک رباعی دیگر از ابوسعید ابوالخیر ترکیب و اجرا کرده است:

 

نازار دلی را که تو جانش باشی *

معشوقه پیدا و نهانش باشی

زان می ترسم که از دل آزردن تو

دل خون شود و تو در میانش باشی

*

دانی که به دیدار تو چونم تشنه
هر لحظه که بینمت فزونم تشنه

من تشنة آن دو چشم مخمور توام
عالم همه زین سبب به خونم تشنه.


*: در سایت گنجور بدین صورت آمده است: مآزار دلی را ...


چه نزدیک است جان تو به جانم - مولانا

چه نزدیک است جان تو به جانم

که هر چیزی که اندیشی بدانم

 

"مولانا"


چه نزدیک است جان تو به جانم

اوست نشسته در نظر - مولانا

اوست نشسته در نظر

من به کجا نظر کنم

اوست گرفته شهر دل

من به کجا سفر برم.

 

"مولانا"


 

متن کامل شعر

سودای تو را بهانه ای بس باشد-مولانا

سودای تو را بهانه ای بس باشد

مستان تو را...

ترانه ای بس باشد!

 

در کشتن ما چه می زنی تیغِ جفا؟

ما را

سر تازیانه ای ...

بس باشد!

 

"مولانا"

 

برگرفته از کانال: باران دل

@baran_e_del

روزها گر رفت

روزها گر رفت گو رو باک نیست

تو بمان ای آنک چون تو پاک نیست

 

"مولانا"


اگر بی‌تو بر افلاکم

اگر بی‌تو بر افلاکم

چو ابر تیره غمناکم

وگر بی‌تو به گلزارم

به زندانم به جان تو

 

"مولانا"

تویی عمر عزیز من

نخواهم عمر فانی را

تویی عمر عزیز من

نخواهم جان پرغم را

تویی جانم به جان تو

 

"مولانا"



من از این خانه پرنور به در می نروم

من از این خانه پرنور به در می نروم

من از این شهر مبارک به سفر می نروم

 

منم و این صنم و عاشقی و باقی عمر

من از او گر بکشی جای دگر می نروم

 

"مولانا"

برگرفته از کانال:

@baran_e_del

 -------------------------------------------------------


(متن کامل شعر در ادامه مطلب)

 

ادامه مطلب ...

گر جهان بحر شود موج زند سرتاسر

گر جهان بحر شود موج زند سرتاسر

من به جز جانب آن گنج گهر می نروم

 

یار ما جان و خداوند قضا و قدر است

من از این جان قدر جز به قدر می نروم

 

"مولانا"


لطفی ست که می‌کند غمت با دل من

لطفی ست که می‌کند غمت با دل من

ورنه

دل تنگ من

چه جای غم توست.

 

"مولانا"

(یا ابوسعید ابوالخیر)

 


دل در بر من زنده برای غم توست

بیگانهٔ خلق و آشنای غم توست

 

لطفی ست که می‌کند غمت با دل من

ورنه دل تنگ من چه جای غم توست.


"مولانا"

-----------------------------------------

لینک این مطلب در سایت گنجور:

مولانا: http://ganjoor.net/moulavi/shams/robaeesh/sh326/

ابوسعید: https://ganjoor.net/abusaeed/robaee-aa/sh73/

چو سلام تو شنیدم

چو سلام تو شنیدم  ز سلامتی بریدم

صنما هزار آتش،

تو در آن سلام داری.

 

"مولانا"


متن کامل شعر در سایت گنجور


گر هیچ مرا در دل تو جاست بگو

گر هیچ مرا در دل تو جاست بگو

گر هست بگو ...

نیست بگو ...

راست بگو...

 

"مولانا"

 

 

حال ما بی‌آن مه زیبا مپرس

حال ما بی‌آن مه زیبا مپرس

آنچ رفت از عشق او بر ما مپرس

 

گوهر اشکم نگر از رشک عشق

وز صفا و موج آن دریا مپرس.

 

"مولانا"

 

خیال تو

چـون

خیـال تو

درآید به دلم

رقـص کنان


چه خیـالات دگر 

مست درآیـد 

به میـان


سخنـم مست و

 دلـم مست و 

خیـالات تو 

مست


همه بر همدگر افتاده و 

در هم نـگران!


 "مولانا"


از باد مرا بوی تو آمد امروز

بر رهگذر بلا نهادم دل را

خاص از پی تو پای گشادم دل را

 

از باد مرا بوی تو آمد امروز

شکرانهٔ آن به باد دادم دل را

 

"مولانا"

برگرفته از کانال:

@baran_e_del


در کوی خرابات مرا عشق کشان کرد

در کوی خرابات مرا عشق کشان کرد

آن دلبر عیار مرا دید نشان کرد

 

من در پی آن دلبر عیار برفتم

او روی خود آن لحظه ز من باز نهان کرد

 

من در عجب افتادم از آن قطب یگانه

کز یک نظرش جمله وجودم همه جان کرد

 

ناگاه یک آهو به دو صد رنگ عیان شد

کز تابش حسنش مه و خورشید فغان کرد

...

 

"مولانا"


زان شب که سر زلف تو در خواب بدیدم

زان شب که سر زلف تو در خواب بدیدم

حیران و پریشانم و تعبیر نکردی

 

یک عالم و عاقل به جهان نیست که او را

دیوانه‌ی آن زلف چو زنجیر نکردی

 

بگریست بسی از غم تو طفل دو چشمم

وز سنگ دلی در دهنش شیر نکردی

 

بگرفت دلم در غمت ای سرو جوان بخت

شد پیر دلم پیروی پیر نکردی

 

بیمار شدم از غم هجر تو و روزی

از بهر من خسته تو تدبیر نکردی.

 

"مولانا"

(دیوان شمس)

 

(شعر کامل در ادامه مطلب)

 

ادامه مطلب ...

هر که تشویش سر زلف پریشان تو دید

هر که تشویش سر زلف پریشان تو دید

تا ابد از دل او فکر پریشان ننشست

 

هر که در خواب خیال لب خندان تو دید

خواب از او رفت و خیال لب خندان ننشست

 

"مولانا"


تا با غم عشق تو مرا کار افتاد

تا با غم عشق تو مرا کار افتاد

بیچاره دلم در غم بسیار افتاد

 

بسیار فتاده بود اندر غم عشق

اما نه چنین زار که این بار افتاد.

 

"مولانا"


 

  عکس از خودم. تابلو یادگار یک دوست. سال 89