از یه اتفاق ساده…
اتفاقِ تازهی منی
خدا هم اگر خواست نیفتی، بیفت!
"رضا کاظمی"
خورشید را در آغوش گرفتهای
پاهایت را به
بوسههای دریا سپردهای
موهایت را
به دستِ نسیم.
چه خوش
غیرتم من!
"رضا کاظمی"
با انار و
آینه در دست هایت
یک دنیا
آرامش در چشم هایت
و قناری
کوچکی در حنجره ات
که جهان را
به ترانه های
عاشقانه میهمان می کند.
می دانم تاپلک به هم بزنم
می آیی
و با نگاهت
دشت ها را کوه
کوه ها را پرنده می کنی
به قول فروغ:
من خواب دیده
ام!
"رضا کاظمی"
------------------------------------------------------
دفتر عشق:
دغدغه هایت را به من بسپار
و آرامشم را بگیر
هنوز شانه هایم برای تو خالیست
هنوز آغوشت ،
آرامترین ساحل امن جان من است
می دانی ؟!...
"منبع: نت"
بی تو هم می شود زندگی کرد
قدم زد،
چای خورد،
فیلم دید،
سفر رفت؛ ...
نمی شود به خواب رفت!
"رضا کاظمی"
-------------------------------------------------------------
دفتر عشق:
کلافه کرده ای مرا...
چرا همیشه
لبخندهایت از شعرهای من زیباتر است!؟
"منبع: نت"
-----------------------------------------------------------
+ دلم گرفته
دلم عجیب
گرفته است
و هیچ چیز،
نه این دقایق
خوشبو، که روی شاخهی نارنج می شود خاموش،
نه این صداقت
حرفی، که در سکوت میان دو برگ این گل شب بوست
نه، هیچ چیز
مرا از هجوم خالی اطراف نمی رهاند.
مثلِ تیرِ چندپر!
نه میشود درَت آورد
نه گذاشت که بمانی.
"رضا کاظمی"
----------------------------------------------
دفتر عشق:
من فکر می کنم در غیاب تو
همهی خانههای جهان خالیست
همهی پنجرهها بسته است
وقتی که تو نیستی
من هم
تنهاترین اتفاق بی دلیل زمینام !
و ماهیگیری
تنها؛ بیتور و بیقلاب!
آغوشت را باز
کن دریا
خودت را میخواهم
اینبار .
"رضا کاظمی"
آهسته بخوانید
رویِ سطرِ آخرِ گریههایش
خواب رفته است شاعر!
از: رضا کاظمی
------------------------------------------------------
دفتر عشق:
شعر،
ردیف و قافیه نمی خواهد
بوی آغــــوش تو
هر دیوانه ای را
شاعر می کند!...
"منبع: نت"
حسرت نمیبرم
وقتی قفس
چشمهای تو باشد.
از: رضا
کاظمی
بی نشانی به بـاد بده
می رساند؛
خــــــانه ام بر بـــــــاد است ..
از: رضا کاظمی
تنَت
به دشتِ گلهای وحشی میماند:
معطر و ناشناخته!
بوسهام
هرجا که مینشیند
پروانهای از خواب میپرد!
از: رضا کاظمی
----------------------------------------------------
درباره شاعر:
رضا کاظمی، شاعر و نویسنده، متولد 4 آذر سال 1349در تهران و فارغ التحصیل از دانشگاه هنر است. وی بعد از چندین سال تجربهی سرایش شعر کوتاه و بلند عاشقانه، سال هاست که دیگر به صورت حرفه ای در حیطه ی شعر کوتاه آزاد -خاصه شعر کوتاه عاشقانه- فعالیت حرفه ای می کند و در زمینه ی ادبیات داستانی نیز نگارش چندین کتاب را به انجام رسانده است.
کاظمی در چند سال اخیر دبیر بخش داستان سایت دو زبانه ی "اثر" بوده و هست. وی دو کتاب اخیرش با عنوان های "نگران نباش! این شعرها همه سانسور می شوند" و "زنی توی سرم حرف می زند" را توسط نشر اچ اند اس مدیا، در آمریکا منتشر کرده است. برخی از آثار او عبارت اند از: "پستچی جای نامه تنهایی آورد"، "پا برهنه تا ماه"، "قرار بعدی پای گهواره ی شعرهایم" و "زنی که کشتم اسم نداشت".
مجموعه شعر "یک سبد خاطره، یک سینه حرف" او، جایزه اول کتاب سال دفاع مقدس را در سال 1385 گرفته است.