آیا باید در آغوش تو جای میگرفتم
و آرزو میکردم
همان جا
همان لحظه
آغشته به عطرِ خوشِ گیسوانِ تو بمیرم؟
آه نازنینم
در آغوش تو جای گرفتم
همان جا
همان لحظه
مرا خوش تر آن بود
از عطر خوش گیسوانت
جانی دوباره بگیرم.
"نیکی فیروزکوهی"
از
بلندی موهایت فهمیده ام
چند
وقت است
تو
را نوازش نکرده ام!
گناه
از
کوتاهی انگشتان من است
که
بشکنند
که
بند بند با دیوار این سلول بر سرم بریزند
که
قلم شوند و
روزگارم
را سیاه کنند.
"منیره حسینی"
هر
چه موهایت بلندتر
عمر من
بلندتر است
گیسوان آشفته
روی شانه هایت
تابلویی از
سیاه قلم و مرکب چینی و پرهای چلچله هاست
که به آن
دعاهایی از اسماء الهی می بندم
می دانی چرا
در نوازش و پرستش موهایت جاودانه می شوم ؟
چون قصه ی
عشق ما از اولین تا آخرین سطر
درآن نقش
بسته است
موهایت دفتر
خاطرات ماست
پس نگذار کسی
آن را بدزدد.
"نزار
قبانی"
خورشید را در آغوش گرفتهای
پاهایت را به
بوسههای دریا سپردهای
موهایت را
به دستِ نسیم.
چه خوش
غیرتم من!
"رضا کاظمی"