ما ابرهاى به هم رسیده بودیم
از راهى بسیار دور
حرفى نداشتیم
گریستیم...!
"محمد ابراهیم گرجى"
صبح است
و من منتظر شنیدن "سلام" تو ...
که صدایت
شروع زندگیست...
"سارا پیرزاد"
مردان در هیچ زمانه ای به اندازه زمانه ما با جنس ضعیف با این همه احترام رفتار نکرده اند. - این نیز، مانند بی حرمتی به پیری، از پیامدهای گرایش و طبعی است از اساس دموکراتیک. جای شگفتی نیست اگر که خیلی زود از این احترام بهره گیری ناشایست شود. بزودی بیشتر خواهند خواست و طلبکارتر خواهند شد. سرانجام کمابیش از این احترام گذاری زده خواهند شد و به رقابت بر سر حقوق برخواهند خواست و در واقع جنگی تمام عیار به راه خواهند انداخت. بله، زن حیا را از دست خواهد داد؛ و زود بیفزاییم که ذوق و سلیقه خود را نیز. ترس از مرد را از یاد خواهد برد. اما زنی که ترس را از یاد ببرد، غرامت آن را با از دست دادن غرائز زنانه خویش خواهد پرداخت. زن هنگامی به میان معرکه می تازد که آنچه در مرد ترس انگیز است، و یا دقیقتر بگوییم، مردانگی مرد را دیگر نخواهند و نپرورند - این نکته هم درست است هم فهمیدنی. اما آنچه فهمیدنش به این آسانی نیست آن است که در نتیجه این وضع - زن تباه خواهد شد. خودمان را نفریبیم: این همان چیزی است که امروز در جریان است.
"فردریش نیچه"
(فراسوی خیر و شر، 239)
+ فریدریش ویلهِلم نیچه ، به آلمانی:
Friedrich Wilhelm Nietzsche)) (زادهٔ ۱۵
اکتبر ۱۸۴۴ – درگذشتهٔ ۲۵ اوت ۱۹۰۰) فیلسوف، شاعر، منتقد فرهنگی، آهنگساز و فیلولوژیست
کلاسیک بزرگ آلمانی
بود.
برگرفته از وبلاگ: نغز و پرمغز
http://naqzmaqz.blogfa.com/
عشق رفتار خوبی با یک دوست نیست
آن را برایت آرزو نمی کنم
نمی خواهم چشم هایت را گمشده ببینم
در روزی بارانی
گمشده در جیب بی انتهای...
آنها که هیچ چیز را به یاد نمی آورند!
عشق رفتار خوبی با یک دوست نیست
نمی خواهم عاقبتت این باشد
که جنازه ات مثل تکه پاره های مرمر
بپاشد بر معماری کسانی که
از پرنده های زمینگیر پل می سازند
عشق رفتار خوبی با یک دوست نیست
کارهای خیلی بهتری داری
از این که ببینی احساست فروخته می شود
مثل چراغ جادو
به کسی که بدنش هیچ نوری ندارد.
"ریچارد براتیگان"
(ریچارد براتیگان 1935-1984 ، نویسنده و شاعر آمریکایی)
برگرفته از کانال: باران دل
@baran_e_del
هیچ چیز در دنیا
بدتر از معمولی شدن برای کسی نیست
تبدیل به روزمرگی شدن
از اینکه حضورت برای یک نفر بشود
مثل مسواک زدن
مثل شانه کردن
که اگر حوصله داشت سراغت را بگیرد
و اگر نداشت بگوید بماند برای بعد،
دیر نمی شود!
به خودتان احترام بگذارید
با کسی بمانید که اولویتش باشید
که برایش دغدغه بشوید
کسی که هر لحظه یادتان در خاطرش رژه برود
کسی که به کار، به خواب و استراحتش بگوید:
بایستید …!
اول "او"!
"فرشته رضایی"
برگرفته از کانال: باران دل
@baran_e_del
باید به دهان تو رجوع کرد
لبخندت را بوسید
پنجره ی روحت را
آنجا که خواب از سر خیالم پراند
آنجا که بوسه غرق بود در ابدیت
بگو چندبار می توان عاشق یک لبخند شد؟
می توان غنچه ای را چید
باز در حسرت دیدنش جان داد؟
لبخندت را می بوسم
آنجا که هنوز عشق در اتفاق می افتد
حالا آغشته ام کن به روحت
یا با من دهانم را شریک شو.
"مهسا رهنما"
برگرفته از کانال: باران دل
@baran_e_del
لینک وبسایت شاعر: mahsarahnamaa.ir
به کسانی که
دوستشان دارید
بالی برای پرواز
ریشه ای برای برگشتن
و دلیلی برای ماندن بدهید.
"دالایی لاما"
برگرفته از کانال: باران دل
@baran_e_del
شب رسیده است
و
ستارگان سلامی دوباره می کنند
و
من در جستجوی صدایی از تو
کهکشان
را ورق می زنم!
تو صدای بی تشبیه جهان این زنی
آن
جا که هیچ کس شبیه تو نبود!
آن زمان که در قلبش،
در
گمنامی مطلق به سر می بردی!
صدای تو بوسیدنی است
صدای
تو در آغوش گرفتنی است!
صدای
تو،
برخورد
موج ها بر صخره هاست!
"لیلا هنگروانی"
انگشتانت
بوی انار می دهند
بهشت را
دانه
دانه
بر لبانم بگذار.
"فریده برازجانی"
خورشید هر صبح از پلک هایت می تابد
اشک هایت راهی دریاچه ای می شوند
که هزار بار در آن ستارگان را شمرده ام...
و می دانم پرندگان
هر فصل با نگاهت کوچ می کنند...
و فصل ها با خواب هایی که می بینی
عوض می شوند...
و ماه ها، ماه ها... با...
ببخش عزیزم
ادامه اش را به یاد ندارم
از من نخواه پنجره را باز کنم
من از چشم های تو افتاده ام
و حالا دیگر
دنیا باید جای ترسناکی شده باشد.
"سمیه طهماسب"
برگرفته از وبلاگ: سه نقطه های دلم
http://noghtehchinhayedelam.blogfa.com
سه شعر از زهره غفاری:
ماه دوست داشتنی من!
در این سرزمین هیچ کس مثل تو تکرار نخواهد شد
هیچ کس، هیچ کس به ترکیب خوش رنگی تو تکرار نخواهد شد
تنهایی این روزهایم آسمانی می خواهد
به خوش رنگی آغوش تو...
***
ماه دوست داشتنی من!
مرزهایی که بین من و تو فاصله انداخته
با مهر سکوت تو پرتر می شود
بیا مهرش را بشکن
شاید سبک شد پاقدم این فاصله و
همه چیز بین من و تو از نو آغاز شود.
***
ماه من!
آنقدر شاعرانه هایت زیباست
که تمام کلمات به احترامت پیوسته می ایستند
و تنها منم که مدتها دور شاعرانه ات می گردم و
نمی توانم بلندترین عاشقانه هایت را درست معنا کنم...
"زهره غفاری"
دوباره سنگ زاده خواهم شد
و باز تو را ای زن دوست خواهم داشت
دوباره باد زاده خواهم شد
و باز تو را ای زن دوست خواهم داشت
دوباره موج زاده خواهم شد
و باز تو را ای زن دوست خواهم داشت
دوباره آتش زاده خواهم شد
و باز تو را ای زن دوست خواهم داشت
دوباره مرد زاده خواهم شد
و باز تو را ای زن دوست خواهم داشت
"خوان رامون خیمنس"
(شاعر اسپانیایی)
مترجم: مهدی فتوحی
برگرفته از وبلاگ: قلب من چشم تو
http://negahi-yadi.blogsky.com/
گفتی که از نهان دلت باخبر نیَم!
تو در دلی!
کدام نهان بر تو فاش نیست؟
"طالب آملی"
برگرفته از کانال "باران دل"
@baran_e_del
از چمدانت بیش از خودت گلایه دارم
آنقدر بزرگ بود
که همه روز های خوبم را بردی
آنقدر کوچک بود
که همه خاطراتت را جا گذاشتی...
"پدرام مسافری"
مرا با حقیقت بیازار
اما هرگز با دروغ
آرامم نکن!
"رومن رولان"
رومن رولان (Romain Rolland) (۱۸۶۶- ۱۹۴۴) نویسنده فرانسوی.
بود آیا که خرامان ز درم بازآیی؟
گره از کار فروبستهٔ ما بگشایی؟
نظری کن، که به جان آمدم از دلتنگی
گذری کن: که خیالی شدم از تنهایی
گفته بودی که: بیایم، چو به جان آیی تو
من به جان آمدم، اینک تو چرا مینایی؟
"عراقی"
--------------------------------------------------------
متن کامل شعر:
بود آیا که خرامان ز درم بازآیی؟
گره از کار فروبستهٔ ما بگشایی؟
نظری کن، که به جان آمدم از دلتنگی
گذری کن: که خیالی شدم از تنهایی
گفته بودی که: بیایم، چو به جان آیی تو
من به جان آمدم، اینک تو چرا مینایی؟
بس که سودای سر زلف تو پختم به خیال
عاقبت چون سر زلف تو شدم سودایی
همه عالم به تو میبینم و این نیست عجب
به که بینم؟ که تویی چشم مرا بینایی
پیش ازین گر دگری در دل من میگنجید
جز تو را نیست کنون در دل من گنجایی
جز تو اندر نظرم هیچ کسی میناید
وین عجب تر که تو خود روی به کس ننمایی
گفتی: "از لب بدهم کام عراقی روزی"
وقت آن است که آن وعده وفا فرمایی.
"عراقی"
برگرفته از کانال:
@baran_e_del
یا بفرما به سرایم
یا بفرما به سَر، آیم
غرضم وصل تو باشد
چه تو آیی، چه من آیم
گر بیایی دهمت جان
ور نیایی کُشَدم غم
من که بایست بمیرم
چه بیایی، چه نیایی
"کشکول طبسی"
برگرفته از کانال:
@raziel_kh
مثل کوهیم و از این فاصله هامان چه غم است
لذت عشق من و تو نرسیدن به هم است
ما دو مغرور، دو خودخواه، دو بد تقدیریم
عاشقى کردن ما شرح عدم در عدم است
مثل یک تابلوى نیمه ى نفرین شده اى
دست هر کس که به سوى تو بیاید قلم است
عشق را پس زدى اى دوست ولى پیش خدا
هر که از عشق مبّرا بشود ، متهم است
مى روى دور نرو قبل پشیمان شدنت
فکر برگشتن خود باش و زمانى که کم است
قبل رفتن بنشین خاطره اى زنده کنیم
بنشین چاى بریزم ، بنشین تازه دم است
"سید تقی سیدی"
برگرفته از کانال:
@raziel_kh