یک جرعه ز جام تو تمامست تمام
جز عشق تو در دلم کدامست کدام؟
در عشق تو خون دل حلالست حلال
آسودگی و عشق حرامست حرام.
"مولانا"
رنج تو بر
جان ما بادا مبادا بر تنت
تا بوَد آن رنج همچون عقلِ جانآرای ما
"مولانا"
گفتم که
دل از تو برکنم نتوانم
یا بیغم تو دمی زنم نتوانم
گفتم که ز سر برون کنم سودایت
ای خواجه اگر مرد منم نتوانم
"مولانا"
تا درد نیابی تو به درمان نرسی
تا جان ندهی به وصل جانان نرسی
تا همچو خلیل اندر آتش نروی
چون خضر به سرچشمهٔ حیوان نرسی
"مولانا" (رباعیات)
جانا به
غریبستان چندین به چه میمانی
بازآ تو
از این غربت تا چند پریشانی
صد نامه
فرستادم صد راه نشان دادم
یا راه
نمیدانی یا نامه نمیخوانی
"مولانا"
متن کامل شعر در ادامه مطلب
ادامه مطلب ...من جسم و جان ندانم من این و آن ندانم
من در جهان ندانم جز چشم پرخمارش
"مولانا"
متن کامل شعر در ادامه مطلب
ادامه مطلب ...
این چنین باشد وفای دوستان
من درین حبس و شما در بوستان*
"مولانا"
(مثنوی معنوی / طوطی و بازرگان)
-------------------------
*: بجای بوستان، گلستان هم گفته اند.
شب ز نور ماه روی خویش را بیند سپید
من شبم تو ماه من بر آسمان بی من مرو
"مولانا"
از بس که برآورد غمت آه از من
ترسم که شود به کام بدخواه از من
دردا که ز هجران تو ای جان جهان
خون شد دلم و دلت نه آگاه از من
"مولانا"
نیست مرا جز تو دوا
ای تو دوای دل من
"مولانا"
+ هشتم مهرماه، روز بزرگداشت مولوی گرامی باد.
----------------------------------------
جلالالدین محمد بلخی (۶۰۴ – ۶۷۲ ه.ق) معروف به مولوی، مولانا و رومی شاعر پرآوازه ایرانی در سده هفتم هجری قمری است. جلالالدین محمد در ششم ربیعالاول سال 604 ه.ق، در شهر بلخ به دنیا آمد. شهر بلخ که در حال حاضر جزئی از خاک کشور افغانستان محسوب میشود در آن زمان بخشی از امپراتوری ایران بود. وی فرزند بهاءالدین از صوفیان و علمای آن زمان بود که پدرش به علت اختلافی که با سلطان محمد خوارزمی پیدا کرد، مجبور به ترک بلخ و رفتن به قونیه شد.
از آتش تو فتاده جانم در جوش
وز باده تو شده است جانم مدهوش
از حسرت آنکه گیرمت در آغوش
هرجای کنم فغان و هر سوی خروش
"مولانا"
مائیم که تا مهر تو آموختهایم
چشم از همه خوبان جهان دوختهایم
هر شعله کز آتش زنهٔ عشق جهد
در ما گیرد از آنکه ما سوختهایم
"مولانا"
آزمودم دل خود را به هزاران شیوه
هیچ چیزش به جز از وصل تو خشنود نکرد
"مولانا"
شعر کامل در ادامه مطلب
از روی تو من همیشه گلشن بودم
وز دیدن تو دو دیده روشن بودم
من میگفتم چشم بد از روی تو دور
جانا مگر آن چشم بدت من بودم.
"مولانا"
شعر مشابه از ابوسعید ابوالخیر: