...
ای مادر و معشوقهی توأمان
که نظمِ تمام قبلهنماها را بر هم میزنی!
جهان کوچکتر از آن است که تو را گم کنم!
تو پنجرهای رو به مدیترانهای
و ترانهای که هزار جایزهی گِرَمی را درو خواهد کرد!
دیواری هستی میان من و مرگ
و گلی که پاییز از عطرش پا سست میکند...
تو سیبِ گلابی در دستهای بایر من هستی
و من میخواهم دو حبه ترانه شوم
در چای زندهگیات…/
"یغما گلرویی"
(بخشی از شعر بلند "از سرگذشتهها")
از کتاب: باران برای تو می بارد / انتشارات نگاه / چاپ اول 1388
+ قسمتهایی که با رنگ آبی مشخص شده، بخشهایی هستند که در کتاب سانسور شده!
...
تو سیبِ گلابی در دستهای بایر من بودی
و من میخواستم دو حبه ترانه شوم
در چای زندهگیات...
منزوی شدم
چون موش کوری که در دالان دستساز خویش جا بهجا میشود
و خورشید، ترجیعبندِ تمام آوازهای اوست...
میخواستم قزلآلایی باشم
که سرچشمهی رودها را به جنگ میطلبد،
نه ماهی آکواریومی که از شیشهای به شیشهای میرود،
مدفوعِ خود را میبلعد در بیغذایی
و شَک نمیکند که زندهگی شاید چیز دیگری باشد...
جا عوض کردم با سایهام
و تعقیب کردم او را در سوت و کوری کوچهها،
مانند مارِ بوآیی که دُمِ خود را بلعید
و آرام آرام به سمت سرش پیش میآید...
پس سایهام مرا به تماشای کودکیام برد
و نشان داد بندِ نافم را که تا نافِ کورش کبیر ادامه داشت!
بندِ نافی به بلندی یک تاریخ
که بعد از تولدم مامای کوری به کوچهاش انداخته بود
تا سگانِ کوچهگرد گرسنه نخوابند!
تاریخِ من تودهی خونینی بود
که سگان آن را در پوزههای خویش تکهتکه کردند...
دوباره به آغوش تو برگشتم بعد از رقصیدن بر سیمخاردارها،
چون کودکی کتکخورده از مادرِ خود
که جایی جز آغوش او ندارد...
...
"یغما گلرویی"
(بخشی از شعر بلند "از سرگذشتهها")
از کتاب: باران برای تو می بارد / انتشارات نگاه / چاپ اول 1388
+ قسمتهایی که با رنگ آبی مشخص شده، بخشهایی هستند که در کتاب سانسور شده!
...
تو سیبِ گلابی در دستهای بایر من بودی...
"یغما گلرویی"
(بخشی از شعر بلند "از سرگذشتهها")
از کتاب: باران برای تو می بارد / انتشارات نگاه / چاپ اول 1388
--------------------------------------------------------------
+ قسمتهایی که با رنگ آبی مشخص شده، بخشهایی هستند که در کتاب سانسور شده!
...
تو سیبِ گلابی در دستهای بایر من بودی
و من میخواستم دو حبه ترانه شومپس هستم!
...
"یغما گلرویی"
(بخشی از شعر بلند "از سرگذشتهها")
از کتاب: باران برای تو می بارد / انتشارات نگاه / چاپ اول 1388
--------------------------------------------------------------
گریختم از ترانههای ترسو،
با دندانش جلدِ کاندومی را پاره میکند!
دست به دست میشود!
به کثیفی مستراحهای بینِ راهی بود!
...
"یغما گلرویی"
(بخشی از شعر بلند "از سرگذشتهها")
از کتاب: باران برای تو می بارد / انتشارات نگاه / چاپ اول 1388
+ قسمتهایی که با رنگ آبی مشخص شده، بخشهایی هستند که در کتاب سانسور شده!
پاورقی:
* ویکتور خارا: شاعر، آوازخوان و انقلابی شیلیایی که در جریان کودتای نظامی آگوستو پینوشه علیه سالوادور آلنده در شیلی به قتل رسید.
*باب دیلِن (Bob Dylan): خواننده، آهنگساز، شاعر، و نویسندهٔ آمریکایی است. وی در اواسط دههٔ شصت بسیار تأثیرگذار بود و به شکسپیر همنسلان خود شهرت یافت.
--------------------------------------------------------------
پی نوشت:
این شعر به قدری زیبا بود که حیفم آمد یکجا پستش کنم. واقعا چند شعر در دل یک شعر هست. بنابراین تکه تکه پستش میکنم که به خوبی دیده و خوانده بشه. در هر قسمت، شعر کامل را هم در ادامه مطلب میذارم. پیشنهاد میکنم که حتما شعر کامل را بخوانید.
(شعر کامل در ادامه مطلب)
ادامه مطلب ...