-
آیینه
چهارشنبه 1 شهریورماه سال 1396 12:12
هرچه آیینه به توصیف تو جان کند نشد آه، تصویر تو هرگز به تو مانند نشد گفتم از قصه عشقت گرهى باز کنم به پریشانى گیسوى تو سوگند، نشد خاطرات تو و دنیای مرا سوزاندند تا فراموش شود یاد تو، هرچند نشد من دهان باز نکردم که نرنجی از من مثل زخمى که لبش باز به لبخند، نشد دوستان عاقبت از چاه نجاتم دادند بلکه چون برده مرا هم...
-
آغوش تو آدم را پرنده می کند
دوشنبه 30 مردادماه سال 1396 07:24
به تو فکر می کنم و بی اختیار لبخند می زنم تو منظره ی همان دشتی که بارها سرتاسر رویاهایم را دیوانه وار در آن دویده ام پروانه ها از گلوی تو پرواز می کنند صدای قلبت صدای بافتن پیله هاست! عطرها، دست از سر پیراهنت بر نمی دارند... شبیه زنی خوشبخت دوستت دارم شبیه زنی که مقابل آینه گوشواره هایش را می اندازد و آواز می خواند......
-
تو را دوست دارم
دوشنبه 30 مردادماه سال 1396 07:14
تو را دوست دارم و زیبایی ام را به جهان تسلیم می کنم تا هر لبی که تو را می بوسد من باشم ... "مهسا چراغعلی" از کتاب: جنگل گریان
-
تو را با یک بوسه
یکشنبه 29 مردادماه سال 1396 15:20
تو را با یک بوسه تو را با یک بغل انتظار تو را با تمام دوست داشتن های زنانه ام به سپیده دم خورشید می سپارم تو را به بوسه های مهتابی ات می سپارمت تو را باید به انعکاس صدای سکوت آینه سپرد... با تو باید فقط به لهجه ی گل های بهاری حرف زد که در آستین های مردانه ات پنهان کرده ای... و من تمام آغوشم انتظار می شود تا تو بیایی و...
-
بگو چگونه بمیرمت
یکشنبه 29 مردادماه سال 1396 15:09
بگو چگونه بمیرمت که اینگونه در من نفس می کشی بگو چگونه وابسته ی بودنت نباشم که اینگونه زندگی ام را با من قدم می زنی و خنده ات را بیخ گوشم جا می گذاری بگو چگونه در تو حبس نباشم که اینگونه در من جاری هستی تو بگو چگونه ترسِ از دست دادنت را نداشته باشم که اینگونه با تو حالم خوب است. "شیما سبحانی" برگرفته از...
-
حال ما بیآن مه زیبا مپرس
پنجشنبه 26 مردادماه سال 1396 13:49
حال ما بیآن مه زیبا مپرس آنچ رفت از عشق او بر ما مپرس گوهر اشکم نگر از رشک عشق وز صفا و موج آن دریا مپرس. "مولانا"
-
من هنوز دوستت دارم
پنجشنبه 26 مردادماه سال 1396 12:54
بین ما همه چیز تمامشده است غیر از یک چیز که من هنوز "دوستت دارم". "فاروق مظلومی" برگرفته از کانال: @ kafetanhay
-
دلتنگی
پنجشنبه 26 مردادماه سال 1396 12:50
دلتنگی پیراهن نیست که عوضش کنی و حالت خوب شود ! دلتنگی گاهی پوست تن آدمی ست ... "معصومه صابر" برگرفته از کانال: @ kafetanhay
-
مرا تنگ در آغوش بگیر
پنجشنبه 26 مردادماه سال 1396 12:47
مثل یک شعر مرا تنگ در آغوش بگیر که هوای غزلم سخت شبیه تن توست... "ناشناس" --------------------------------- پ.ن: این شعر برای "کامران رسول زاده" نیست!! قبلا در همین وبلاگ در دفتر عشق یکی از پستهای رسول زاده منتشر شده و زیرش خورده بود"ناشناس". متاسفانه مثل خیلی از موارد به دلیل عدم دقت در...
-
دهانم پیله ی پروانه هاست
چهارشنبه 25 مردادماه سال 1396 07:51
دهانم پیله ی پروانه هاست این حرف های ناگفته این سکوت طولانی یک روز شعر بلندی خواهد شد عشق من! با انگشت هایم به تو فکر می کنم و این خطوط، آغوشند... پشت این جمله ها زنی پنهان شده است که اگر صدایی داشت حرفی نمی زد چیزی نمی نوشت تنها بلند بلند آواز دوستت دارم سر می داد! "مهسا چراغعلی" از کتاب: جنگل گریان
-
همین که مرا می فهمی خوب است
سهشنبه 24 مردادماه سال 1396 08:02
همین که مرا می فهمی وُ اجازه می دهی قلبم بر گودی دستت آرام بگیرد، خوب است. همین که هر از گاهی شانه هایم را به دستانِ نخیِ بادبادکهای بهار می سپاری، خوب است. همین که می گویی "می روم" وُ شبیهِ آمدنت قدم بر می داری، خوب است. همین روزگاری که تو در حاشیه اش، پرُ رنگتر از متنِ زندگی هستی، خوب است. همین که تو...
-
عطر صدای تو دلتنگم می کند
سهشنبه 24 مردادماه سال 1396 07:49
عطر صدای تو دلتنگم می کند انگار پرتقالی را بارها چیده ام دوباره بچینم و منتظر باشم عده ای برای شکستن شاخه هایم بیایند ... صدای تو پونه ای خشک است در دستانم که هر چه بیشتر خُردش می کنم بیشتر عطرش زندگی را برمی دارد. ... "رسول پیره" برگرفته از کانال: @ baran_e_del ---------------------------------------------...
-
مثل پیراهنت
دوشنبه 23 مردادماه سال 1396 13:42
چه احوال خوبی ست مثل پیراهنت اسیر آغوش تو باشم … "امیر وجود"
-
سرخترین سیب
دوشنبه 23 مردادماه سال 1396 13:41
چون سرخترین سیب در آغوش درختی سخت است تو را دیدن و از شاخه نچیدن ! "امیر توانا املشی"
-
چیزهای بسیاری در زندگی چشمگیرند
یکشنبه 22 مردادماه سال 1396 18:16
چیزهای بسیاری در زندگی چشمگیرند اما معدودی قلب شما را تسخیر خواهند کرد، آنها را دنبال کنید. "ناشناس"
-
رفاقت
یکشنبه 22 مردادماه سال 1396 18:08
فکر نکنید هر کس که از راه رسید هر کس که با شما خندید هر کس که چند صباحی گیر داد و پیگیر شد می تواند رفیق شما باشد... رفاقت جریانی ست توی خون آدم که یکباره می جوشد، وقت هایی که بداند بودنش لازم است، همین به موقع بودن، چگونه بودن؛ می شود اصالتِ یک رفاقت... "پریسا زابلی پور"
-
لبخند بزن
یکشنبه 22 مردادماه سال 1396 18:06
لبخند بزن به شقایقها به نیلوفرِ آبی و نرگسها و قاصدک زیبا لبخند بزن به همه گلهای زیبای عالم که از زمینی سخت میرویند و جهانت را، زیبا می سازند. لبخند بزن ... "ناشناس"
-
زیبایی ِ تو
یکشنبه 22 مردادماه سال 1396 18:03
دستم را به زیبایی تو نزدیک می کنم و خواب از سرم می پرد حتما که نباید فنجان را سر کشید گاهی قهوه از چشم ها در جان می چکد. "یاور مهدی پور"
-
دنیای من
یکشنبه 22 مردادماه سال 1396 17:59
وقتی دنیایم مقیاس عجیبی یافت فهمیدم عاشق شده ام اکنون سالهاست در عکس سه در چهار تو زندگی می کنم. "بهمن زارع"
-
تو عشق بودی که آمدی
یکشنبه 22 مردادماه سال 1396 17:53
می توانستم گنجشک کوچکی باشم از دست های هر کسی دانه بخورم پشت هر پنجره ای بنشینم و روی هر درختی لانه کنم ... می توانستم تنهایی ام را از تنم در بیاورم زیبایی ام را بپوشم خانه ای داشته باشم ... می توانستم به شاخه ای بیاندیشم به چراغی دل ببندم و ستاره ای را دوست نداشته باشم ... اما نشد! تو عشق بودی که آمدی آسمانی که تو...
-
من زاده شدم تا تو را بشناسم
یکشنبه 22 مردادماه سال 1396 17:29
روی دفترهای تابستانی ام روی میز تحریرم، روی درختان روی ماسه، روی برف نام تو را می نویسم روی همهی برگ های خوانده شده روی همهی برگ های سفید روی سنگ، خون، کاغذ یا خاکستر نام تو را می نویسم روی تصویرهای طلایی روی سلاح جنگاوران روی تاج پادشاهان نام تو را می نویسم روی جنگل و کویر روی آشیانه، روی گل های طاووسی روی پژواک...
-
ندانمت به حقیقت
شنبه 21 مردادماه سال 1396 13:43
ندانمت به حقیقت که در جهان به که مانی جهان و هر چه در او هست صورتند و تو جانی. "سعدی" (متن کامل شعر در ادامه مطلب) متن کامل شعر: ندانمت به حقیقت که در جهان به که مانی جهان و هر چه در او هست صورتند و تو جانی به پای خویشتن آیند عاشقان به کمندت که هر که را تو بگیری ز خویشتن برهانی مرا مپرس که چونی به هر صفت که...
-
تمنای تو ...
شنبه 21 مردادماه سال 1396 13:41
از تو برکندن دل ممکن اگر بود مرا به تمنای تو... کی اینهمه جان میکندم؟ "ثنایی هروی" برگرفته از کانال: @ baran_e_del
-
تو را در تاریکی می بوسم
پنجشنبه 19 مردادماه سال 1396 13:54
تو را در تاریکی می بوسم بی آنکه بدنم بدنت را لمس کند پرده را آنچنان می کشم که حتی مه نتواند وارد اتاق شود که در مرگ حتمی همه چیز دنیایی تازه رخ بنماید دنیای بوسه ی من "خوان رامون خیمنس" (ترجمه: اعظم کمالی) برگرفته از کانال: @ baran_e_del
-
دیر آمده ای
چهارشنبه 18 مردادماه سال 1396 11:19
دیر آمده ای محبوب من آنقدر دیر که به پنج زبان زنده ی دنیا هم دوستم بداری هیچ اتفاق عاشقانه ای سکوت بارانی این دیدار را نخواهد شکست ! گل سرخ ات را بر سر این شعر پرپر کن ردیف و قطعه را هم به خاطر بسپار تاوان دیر رسیدن گاهی تنها با یک عمر گریه پرداخت می شود ! "بهرام محمودی"
-
آرام گرفته ام
چهارشنبه 18 مردادماه سال 1396 11:18
آرام گرفته ام آنقدر که دریا می تواند با موج هایش در آغوشم به خواب رود بی آنکه آب در دلش تکان بخورد آرام گرفته ام و دیگر عبور هیچ فصلی شب های دلتنگی ام را بلندتر نمی کند ! این را تنها زنی می فهمد که هر شب جای ناخن هایش " دوستت دارم" های تاریخ گذشته را از خاطرات یواشکی اش لاک می گیرد زنی که دیگر هیجان هیچ...
-
حسودی ام می شود
چهارشنبه 18 مردادماه سال 1396 11:17
حسودی ام می شود به پرنده ها همین که هر روز سفره ی مهربانی ات را برای گنجشکهای عصرانه تکان می دهی ! به باران اشاره می کنی به پرنده ی روی شاخه ! می گویی : پرنده ها هیچ فصلی چتر بر نمی دارند ! و فکر می کنی جهان جای بهتری می شد اگر جای این دستها از شانه هامان دو بال کبوترانه می رویید ... هنوز به پرواز و باران و پرنده فکر...
-
در هر نگهت، مستی صد جامِ شراب است
چهارشنبه 18 مردادماه سال 1396 11:15
در هر نگهت، مستی صد جامِ شراب است بیچاره منم من، که در این میکده خواب است در هر سَرت ای عشق، سخن ها به تغزُل در کوچه و بازار، سخن بر لبِ آب است زان خُرد و کهنسال، همه درپیِ دیدار اما رهِ دیدار، که یک نقطه سراب است از عشق مجوئید و از عشق مپرسید همه پیچش ایام، مستانه ی ناب است روز و شبِ خود را به رهِ دیر نبازید در بستر...
-
بی قرار
چهارشنبه 11 مردادماه سال 1396 12:28
ای که گفتی بیقراریهای من بازیگریست بیقرارم کردهای اما دلت با دیگریست "حسین دهلوی" + با تشکر از خانم هدی برای ارسال شعر.
-
صنما، به دلنوازی نفسی بگیر دستم
دوشنبه 9 مردادماه سال 1396 07:49
صنما، به دلنوازی نفسی بگیر دستم که ز دیدن تو بیهوش و ز گفتن تو مستم دل تنگ خویشتن را به تو میدهم، نگارا بپذیر تحفهٔ من، که عظیم تنگ دستم. "اوحدی مراغه ای" برگرفته از کانال: @ baran_e_del