-
تو را گم کردهام
چهارشنبه 16 شهریورماه سال 1390 15:47
Normal 0 false false false MicrosoftInternetExplorer4 Normal 0 false false false MicrosoftInternetExplorer4 مهربانم چند وقتی می شود که تو را گم کردهام. شاید هم خودم را گم کرده ام. آخر تو را در خودم میجستم و خودم را در تو! دلم برایت تنگ شده.... شاید به همین خاطر تو را گم کردهام. آخر تو آنقدر بزرگی که در دل تنگ من...
-
سهم من...
چهارشنبه 16 شهریورماه سال 1390 15:40
Normal 0 false false false MicrosoftInternetExplorer4 هوا سرد است... تو مرا تنگ در آغوش می گیری . تنت را بو میکشم دستانت را می فشارم هوا سرد است ... دلم می لرزد اما گرمای قلبت را حس میکنم مست می شوم در ثانیه هایی که با عطر تنت نفس میکشم . همه عمر شراب شیراز خواهی ماند آنجا در آن دور دست ها خواهم نشست و بالاپوش بنفش را...
-
خاطرهی تو...
چهارشنبه 16 شهریورماه سال 1390 15:37
Normal 0 false false false MicrosoftInternetExplorer4 خاطرهی تو کوچه ی احساس مرا پُر می کند و زمان زمزمه ی قلب توست برای من . کاش پنجره ات را رو به خیالم باز می کردی تا من در نگاهت پرواز کنم . "شاعر: ناشناس"
-
به هرجا که نگاه میکنم تو را میبینم
چهارشنبه 16 شهریورماه سال 1390 15:23
Normal 0 false false false MicrosoftInternetExplorer4 به هرجا که نگاه میکنم تو را میبینم، تصویر تو تنها چیزیست که چشمهایم باور میکند. دستان لرزانم را دراز میکنم تا صورت مهربانت را لمس کنم، اما تصویرت به یکباره محو میشود و من به یاد میاورم که تو در کنار من نیستی . چشمانم را آرام میبندم، صدایت در گوشم میپیچد. طنین خنده...
-
ما در عتاب تو می شکوفیم
چهارشنبه 16 شهریورماه سال 1390 15:22
... ما در عتاب تو می شکوفیم در شتابت ما در کتاب تو می شکوفیم در دفاع از لبخند تو که یقین است و باور است. دریا به جرعه یی که تو از چاه خورده ای حسادت می کند. از: احمد شاملو
-
آه...
چهارشنبه 16 شهریورماه سال 1390 15:19
Normal 0 false false false MicrosoftInternetExplorer4 من بودم تو و یک عالمه حرف ... و ترازویی که سهم تو را از شعرهایم نشان می داد !!! کاش بودی و می فهمیدی وقت دلتنگی یک آه چقدر وزن دارد ... Normal 0 false false false MicrosoftInternetExplorer4 "شاعر: ناشناس"
-
سیاه...
چهارشنبه 16 شهریورماه سال 1390 15:18
Normal 0 false false false MicrosoftInternetExplorer4 چقدر سیاه است ! دلت را نمی گویم ... با چشمهایت هم نیستم ؛ موهایت حلقه حلقه زنجیر پابندم کرده ... Normal 0 false false false MicrosoftInternetExplorer4 "شاعر: ناشناس"
-
کتابی به نام تو...
چهارشنبه 16 شهریورماه سال 1390 15:15
Normal 0 false false false MicrosoftInternetExplorer4 در هوایی نامعلوم، دنج می شود احساسم ! ... شروع می شوی، از کتابی ناخوانده، با سر فصلی تازه !! میخوانمت، هزار بار!! و دوره میکنم تو را ... که تو را می برد میان من در روزنه هیاهو قرار میگردم تو را... بی قرار نام تو ، نام کتابم می شود کتابی به نام تو... "شاعر:...
-
جغد به هوش آمده
سهشنبه 15 شهریورماه سال 1390 13:18
هر بار که در آغوشم میکشی باز باکره می شوم و حس می کنم شب عروسیام است. "غاده السمان" جغد به هوش آمده / ترجمه: کامبیز منوچهریان
-
بانو ... (2)
یکشنبه 6 شهریورماه سال 1390 06:57
1) شب پرهها برای رسیدن به ماه بانویشان شب را گم کردهاند در میان این همه ماهِ فریب که درختانِ مرده گل دادهاند پرهایشان را گم کردهاند بانو! شب پره ها گم شدهاند گم شدهام. 2) نگاهم در آینه فرو می ریزد جزیره ای به زیر آب می رود در ساحل ِ آینه دستانی کور مال عطر ِ تو را می جویند و پرندگان بودن ِ جزیره را فراموش می...
-
بانو ... (1)
یکشنبه 6 شهریورماه سال 1390 06:31
1) این بار هم که تاول پاهایم خشک شود دوباره عاشقت میشوم دوباره راه میافتم دوباره گم میشوم هرطور شده این راه را تا آخر میروم 2) پا برهنه تا کجا دویده ای؟ که این همه گل شکفته است!؟ 3) از ستاره ها بادبادک ساختم یا از بادبادک ها ستاره نمى دانم! چشمان تو پر از بادبادک و ستاره بود. از: کیکاووس یاکیده برگرفته از کتاب:...
-
تو را دوست دارم
سهشنبه 3 خردادماه سال 1390 10:07
تو را دوست دارم چون نان و نمک چون لبان گر گرفته از تب که نیمه شبان در التهاب قطره ای آب بر شیر آبی بچسبد! تو را دوست دارم چون دقایق شک ّ انتظار و دل واپسی هنگام گشودن بسته ای بزرگ که از درون آن بی خبری! تو را دوست دارم چون اولین سفر با هواپیما بر فراز اقیانوس چون هیاهوی درونم لرزش دل و دستم در آستانه دیداری در...
-
چه زیباست اندیشیدن به تو
سهشنبه 3 خردادماه سال 1390 09:46
چه زیباست اندیشیدن به تو در میان اخبار مرگ و پیروزی در زندان زمانی که از مرز چهل سالگی میگذرم چه زیباست اندیشیدن به تو به دستانت روی پارچه آبی به موهایت نرم و ابریشم گون چون خاک دلدادهام استانبول... شوق دوست داشتنت چون من دیگری در درونم... عطر برگهای شمعدانی بر سرانگشتانم آرامشی آفتابی و نیاز تن چون تاریکی ژرف و گرم...
-
من و تو
سهشنبه 3 خردادماه سال 1390 08:55
رُستنی ها کم نیست، من و تو کم بودیم خشک و پژمرده و تا رویِ زمین خم بودیم گفتنی ها کم نیست، من و تو کم گفتیم مثلِ هذیانِ دمِ مرگ، از آغاز چنین در هم و بر هم گفتیم دیدنی ها کم نیست، من و تو کم دیدیم بی سبب از پاییز، جایِ میلادِ اقاقی ها را پرسیدیم چیدنی ها کم نیست، من و تو کم چیدیم وقتِ گل دادنِ عشق، رویِ دار قالی بی...
-
مادر...
دوشنبه 2 خردادماه سال 1390 12:15
Normal 0 false false false MicrosoftInternetExplorer4 مادر، صفا و صمیمیت و صداقت، گلابِ گلبرگ های وجود توست. عشق و ایمان در پیشانی بلند تو، موج می زند. چشمانت چلچراغ محبت است. چشمه های مهربانی از چشم های تو سرچشمه گرفته است. لب هایت پیام آور شادترین، لبخندها و نگاه مهر آشنایت، زلالِ دل نوازترین عاطفه هاست. قلب تو، رود...
-
سفرنامه
یکشنبه 1 خردادماه سال 1390 13:48
سفری بی آغاز سفری بی پایان سفری بی مقصد سفری بی برگشت سفری تا کابوس سفری تا رویا سفری تا بودا شبنم تاج محل با حریق یادها همسفرم وقتی دورم به تو نزذیکترم با حریق یادها همسفرم وقتی دورم به تو نزذیکترم هق هق پارسیان تکه نانی در خواب بوی گندم در مشت مشت کودک در خاک کفش مادر در برف چرخ یک کالسکه گوشه ی گندم زار بند رختی...
-
ای یار
چهارشنبه 28 اردیبهشتماه سال 1390 11:40
ای یار که در گریبانت دو کبوتر توأمان بیتابند و قلب پاک تو با لرزش خوش کبوتران به تنظیم ایقاع و آهنگ جهان برخاسته است لبانت به طعم خوش صداقت آغشته است و گرمای مهربان دستت مرد را مرد میکند و من ایستاده ام و به نیمهی کهکشان مینگرم که در آنسویش تو عشق تقدیر میکنی و من کامل میشوم ای زن زن ! "غاده السمان"...
-
خاطرهای در درونم است
چهارشنبه 28 اردیبهشتماه سال 1390 11:25
خاطرهای در درونم است چون سنگی سپید درون چاهی سر ستیز با آن ندارم، توانش را نیز برایم شادی است و اندوه . در چشمانم خیره شود اگر کسی آن را خواهد دید . غمگینتر از آنی خواهد شد که داستانی اندوهزا شنیده است . میدانم خدایان انسان را بدل به شیء میکنند، بیآنکه روح را از او بگیرند . تو نیز بدل به سنگی شدهای در درون من...
-
ای شب آرام...
سهشنبه 27 اردیبهشتماه سال 1390 13:51
Normal 0 false false false MicrosoftInternetExplorer4 Normal 0 false false false MicrosoftInternetExplorer4 ای شب آرام، ای نور ماه، ای عطر شکوفه ها، امشب به سراغ یار من روید، شاید که او چشمانش را از برای خفتن بر هم نهاده، خواب دلپذیری بیند. کاری کنید که در خواب خوش، مشتاقانه از من یاد کند و سحرگاهان از پی دیدار من،...
-
چه می شد اگر خدا ...
سهشنبه 27 اردیبهشتماه سال 1390 13:34
چه می شد اگر خدا، آن که خورشید را چون سیب درخشانی در میانهی آسمان جا داد، آن که رودخانه ها را به رقص در آورد، و کوه ها را بر افراشت، چه می شد اگر او، حتی به شوخی مرا و تو را عوض می کرد مرا کمتر شیفته تو را زیبا کمتر "نزار قبانی" --------------- دفتر عشق: گر همچو من افتادهٔ این دام شوی / ای بس که خراب باده و...
-
به تو سلام می کنم ...
سهشنبه 27 اردیبهشتماه سال 1390 13:18
به تو سلام می کنم کنار تو می نشینم و در خلوت تو شهر بزرگ من بنا می شود اگر فریاد مرغ و سایهی علفم در خلوت تو این حقیقت را باز می یابم خسته، خسته، از راهکوره های تردید می آیم چون آینه یی از تو لبریزم هیچ چیز مرا تسکین نمی دهد نه ساقهی بازوهایت نه چشمه های تنت بی تو خاموشم ، شهری در شبم تو طلوع می کنی من گرمایت را از...