-
فکر بلبل همه آن است
پنجشنبه 20 مهرماه سال 1396 08:07
فکر بلبل همه آن است که گل شد یارش گل در اندیشه که چون عشوه کند در کارش... "حافظ"
-
شور شراب عشق تو
پنجشنبه 20 مهرماه سال 1396 07:53
شور شراب عشق تو آن نفسم رود ز سر کاین سر پرهوس شود خاک در سرای تو شاهنشین چشم من تکیه گه خیال توست جای دعاست شاه من بی تو مباد جای تو "حافظ" ---------------------------------------------- + 20 مهرماه، روز بزرگداشت حافظ گرامی باد.
-
آمدم از تو ستانم دل ...
چهارشنبه 12 مهرماه سال 1396 18:38
آمدم از تو ستانم دل نافرمان را، دیدمت روی و به فرمان تو کردم جان را ... "عاشق اصفهانی" برگرفته از کانال: @ baran_e_del
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 12 مهرماه سال 1396 17:25
ما نباشیم که باشد که جفای تو کشد... "وحشی بافقی"
-
بر بی کسی من نگر ...
چهارشنبه 12 مهرماه سال 1396 17:16
بر بی کسی من نگر و چارهٔ من کن زان کز همه کس بی کس و بییارترم من. "وحشی بافقی"
-
نامه هایی که خواننده ندارند - 7
سهشنبه 11 مهرماه سال 1396 15:04
راه می افتم وسط خاطره ها. انگار باران می بارد، از چشم های من یا آسمان؟ نمی دانم! فقط خیسِ خاطره می شوم، مثل همیشه چترم را جا می گذارم، و تو دیرتر از انتظار می رسی! آن قدر که سَر درگم می شوم! اینجا هوا سردتر از زمستان است، طوفان نبودنت تنم را می تکاند و من کوچه های بی تو بودن را دست در دست خیالت قدم می زنم! حالا من...
-
نمی توانم با تو بیش از پنج دقیقه بنشینم
سهشنبه 11 مهرماه سال 1396 08:12
نمی توانم با تو بیش از پنج دقیقه بنشینم... و ترکیب خونم دگرگون نشود... و کتاب ها و تابلوها و گلدان ها و ملافه های تختخواب از جای خویش پرنکشند... و توازن کره ی زمین به اختلال نیفتد... *** مرا یارای آن نیست که بی طرف بمانم نه دربرابر زنی که شیفته ام می کند نه در برابر شعری که حیرتزده ام می کند نه در برابر عطری که به...
-
شعر را با تو قسمت می کنم
سهشنبه 11 مهرماه سال 1396 08:09
شعر را با تو قسمت می کنم . همان سان که روزنامه ی بامدادی را . و فنجان قهوه را و قطعه ی کرواسان را . کلام را با تو دو نیم می کنم ... بوسه را دو نیم می کنم ... و عمر را دو نیم می کنم ... و در شب های شعرم احساس می کنم که آوایم از میان لبان تو بیرون می آید ... *** تویی که روی برگه ی سفید دراز می کشی ... و روی کتاب هایم می...
-
تو را دوست نمی دارم به خاطر خویش
سهشنبه 11 مهرماه سال 1396 07:57
تو را دوست نمی دارم به خاطر خویش لیکن دوستت دارم تا چهره ی زندگی را زیبا کنم ... دوستت نداشته ام تا نسلم زیاد شود لیکن دوستت دارم تا نسل واژه ها پرشمار شود . *** می خواهم دوستت بدارم تا کرویًت را به زمین بازگردانم و باکرگی را به زبان ... و شولای نیلگون را به دریا ... چرا که زمین بی تو دروغی ست بزرگ ... و سیبی تباه ......
-
از گل شنیدم بوی او
دوشنبه 10 مهرماه سال 1396 17:38
از گل شنیدم بوی او مستانه رفتم سوی او تا چون غبار کوی او در کوی جان منزل کنم. "رهی معیری"
-
من اگر رنگ بودم ...
دوشنبه 10 مهرماه سال 1396 17:13
من اگر رنگ بودم قرمز میشدم. با غلظتی که به دوست داشتنت بیاید. یا اگر فصل بودم پاییز. اگر گل بودم جز مریم نمیشدم! میدانم قرمز نیست. اما هر جای خانه که باشی خودش را به مشامت میرساند.... اگر قرار باشد چیزی جز این باشم، بدون شک به دوست داشتنت نزدیک میشدم. که مشخص باشد. که بپیچد. حالا که دست و بالم بسته است به سبک...
-
پنهان اگر چه داری چون من هزار مونس
دوشنبه 10 مهرماه سال 1396 17:05
پنهان اگر چه داری چون من هزار مونس من جز تو کس ندارم پنهان و آشکارا... "اوحدی مراغه ای" برگرفته از کانال: @ baran_e_del
-
عاشقانه های انگلیسی - 5
دوشنبه 10 مهرماه سال 1396 16:58
my mind wanders and i get lost in thouths of you . ذهن من سرگردان است و در اندیشه های تو گم می شود.
-
عاشقانه های انگلیسی - 4
دوشنبه 10 مهرماه سال 1396 16:53
once you walked into my life, everything changed . وقتی قدم به زندگی من گذاشتی همه چیز تغییر کرد.
-
عاشقانه های انگلیسی - 3
دوشنبه 10 مهرماه سال 1396 16:36
and my thoughts drift to you … به تو می اندیشم ...
-
عاشقانه های انگلیسی - 2
دوشنبه 10 مهرماه سال 1396 16:28
Love is … wanting you in my arms for the rest of my life. عشق یعنی ... من می خواهم تو را برای باقیمانده عمرم در آغوش بگیرم.
-
عاشقانه های انگلیسی - 1
دوشنبه 10 مهرماه سال 1396 16:13
love is … afraid of losing you. عشق یعنی ... ترس از دست دادن تو.
-
بی قرارت چو شدم
دوشنبه 3 مهرماه سال 1396 08:21
بی قرارت چو شدم رفتی و یارم نشدی شادی خاطر اندوه گزارم نشدی تا ز دامان شبم صبح قیامت ندمید با که گویم که چراغ شب تارم نشدی صدف خالی افتاده به ساحل بودم چون گهر زینت آغوش و کنارم نشدی بوته ی خار کویرم همه تن دست نیاز برق سوزان شو اگر ابر بهارم نشدی از جنون بایدم امروز گشایش طلبید که تو ای عقل به جز مشکل کارم نشدی...
-
بگذار سر به سینه ی من
یکشنبه 2 مهرماه سال 1396 17:53
بگذار سر به سینه ی من تا که بشنوی آهنگ اشتیاق دلی درد مند را شاید که بیش از این نپسندی به کار عشق آزار این رمیده ی سر در کمند را بگذار سر به سینه ی من تا بگویمت اندوه چیست، عشق کدامست، غم کجاست بگذار تا بگویمت این مرغ خسته جان عمریست در هوای تو از آشیان جداست دلتنگم، آنچنان که اگر بینمت به کام خواهم که جاودانه بنالم...
-
حیران
یکشنبه 2 مهرماه سال 1396 17:41
مدتی هست که حیرانم و تدبیری نیست.. "وحشی بافقی"
-
ترک ما کردی
یکشنبه 2 مهرماه سال 1396 17:40
ترک ما کردی، برو هم صحبت اغیار باش یار ما چون نیستی، با هر که خواهی یار باش... مستِ حُسنی، با رقیبان میلِ مِی خوردن مکن بد حریفانند آنها، گفتمت، هشیار باش! "وحشی بافقی"
-
ای قامتت بلندتر از قامت بادبان ها
یکشنبه 2 مهرماه سال 1396 17:38
ای قامتت بلندتر از قامت بادبان ها و فضای چشمانت گسترده تر از فضای آزادی... تو زیباتری از همه ی کتاب ها که نوشته ام از همه ی کتاب ها که به نوشتن شان می اندیشم... و از اشعاری که آمده اند... و اشعاری که خواهند آمد... "نزار قبانی"
-
تو با کدام زبان صدایم می زنی
یکشنبه 2 مهرماه سال 1396 17:34
تو با کدام زبان صدایم می زنی سکوت تو را لمس می کنم به من که نگاه می کنی به لکنت می افتم زبان عشق سکوت می خواهد زبان عشق واژه ای ندارد غربت ندارد حضور تو آشناست از ابتدای تاریخ بوده است در همه زمانه ها خاطره دارد تو با کدام زبان سکوت می کنی می خواهم زبان تو را بیاموزم. "نزار قبانی" ترجمه: بابک شاکر
-
دست های من
شنبه 1 مهرماه سال 1396 08:01
دست های من پرده از وجودت کنار می زنند، تو را در برهنگی بیشتری می پوشانند تن هایی را در بدنت کشف می کنند دست های من تنی دیگر برای بدنت ابداع می کنند ... "اکتاویو پاز"
-
گر بدانی حال من
شنبه 1 مهرماه سال 1396 07:48
گر بدانی حال من، گریان شوی بی اختیار ای که منع گریهی بی اختیارم میکنی... "وحشی بافقی"
-
هجران تو
شنبه 1 مهرماه سال 1396 07:45
شده نزدیک که هجران تو ما را بکشد اشتیاقِ تو مرا سوخت کجایی؟ بازآ ... "وحشی بافقی"
-
تو را به رسم خویش دوستت دارم
شنبه 1 مهرماه سال 1396 07:40
تو را به رسم خویش دوستت دارم آرام و سربزیر و فروتن چو بیدی مجنون که بادهای آوار را تو را به رسم خویش دوستت دارم صبور و گرم و صمیمی چو خورشید صبحگاهی که نرمینه ی سحر را تو را دوست دارم به رسم سبزینه ها به رسم دیرینه ی انتظار... به رسم خزه ای سمج که آغوش سخت سنگ را دوستت دارم تو را به رسمِ نامی عشق تو را بسان خویش دوستت...
-
به باز آمدنت دلخوشم
شنبه 1 مهرماه سال 1396 07:39
به باز آمدنت چنان دلخوشم که طفلی به صبح عید پرستویی به ظهر بهار و من به دیدن تو. چنان در آینهات مشغولم که جهان از کنارم میگذرد بی آن که سر برگردانم. به قمریان عاشق حسد میورزم که دانه بر میچینند و به ستاره و باران که بر نیمرخ مهتابیات بوسه میزنند و به گلی که با اشارهی تو میشکفد. بیا با اندامی از آتش بیا و...
-
مرا به بوی خوشت
شنبه 1 مهرماه سال 1396 07:36
مرا به بوی خوشت جان ببخش و زنده بدار که از تو چیزی از این بیشتر نمی خواهم. "حسین منزوی" برگرفته از کانال: @ baran_e_del
-
به عدالت جهان مشکوکم
شنبه 1 مهرماه سال 1396 07:34
به عدالتِ جهان مشکوکم دستانت دور اما نفست جانِ من است... "پریناز ارشد" برگرفته از کانال: @ baran_e_del