به تو فکر می کنم و
بی اختیار لبخند می زنم
تو منظره ی همان دشتی
که بارها سرتاسر رویاهایم را
دیوانه وار در آن دویده ام
پروانه ها
از گلوی تو پرواز می کنند
صدای قلبت
صدای بافتن پیله هاست!
عطرها، دست از سر پیراهنت بر نمی دارند...
شبیه زنی خوشبخت دوستت دارم
شبیه زنی که مقابل آینه
گوشواره هایش را می اندازد و آواز می خواند...
روی سینه ات به خواب رفته ام و
می دانم از جایم که برخیزم
صدای النگوهایم
صدای بال پروانه هاست...
آغوش تو
آدم را پرنده می کند، دشت بزرگ!
آغوش تو
مرا بلند پروازتر می کند...
"مهسا چراغعلی"
از کتاب: جنگل گریان
سلام آقا نیما. سروده های خانم مهسا چراغعلی را برای اولین باره میخوانم. انتخاب شما هم عالی ست. ممنون شاعران جوان را معرفی میکنید. درود بر شما
زیبا
چه بگویم وقتی فهمیدم تمام آنچه برای من بهترین بود متاسفانه دروغی بیش نبود
.


.
.