دوستان عیب من بیدل حیران مکنید
گوهری دارم و صاحب نظری میجویم
حافظم گفت که خاک در میخانه مبوی
گو مکن عیب که من مشک ختن میبویم
"حافظ"
مژده وصل تو کو کز سر جان برخیزم
طایر قدسم و از دام جهان برخیزم
گر چه پیرم تو شبی تنگ در آغوشم کش
تا سحرگه ز کنار تو جوان برخیزم
"حافظ"
متن کامل شعر در ادامه مطلب
در ره منزل لیلی که خطرهاست در آن
شرط اول قدم آن است که مجنون باشی
"حافظ"
شعر کامل در ادامه مطلب
ادامه مطلب ...
دانی که چیست دولت دیدار یار دیدن
در کوی او گدایی بر خسروی گزیدن
از جان طمع بریدن آسان بود ولیکن
از دوستان جانی مشکل توان بریدن
خواهم شدن به بستان چون غنچه با دل تنگ
وآنجا به نیک نامی پیراهنی دریدن
گه چون نسیم با گل راز نهفته گفتن
گه سر عشقبازی از بلبلان شنیدن
بوسیدن لب یار اول ز دست مگذار
کآخر ملول گردی از دست و لب گزیدن
فرصت شمار صحبت کز این دوراهه منزل
چون بگذریم دیگر نتوان به هم رسیدن
گویی برفت حافظ از یاد شاه یحیی
یا رب به یادش آور درویش پروریدن
"حافظ"
ای که با سلسله زلف دراز آمدهای
فرصتت باد که دیوانه نواز آمدهای
ساعتی ناز مفرما و بگردان عادت
چون به پرسیدن ارباب نیاز آمدهای
پیش بالای تو میرم چه به صلح و چه به جنگ
چون به هر حال برازنده ناز آمدهای
آب و آتش به هم آمیختهای از لب لعل
چشم بد دور که بس شعبده بازآمدهای
آفرین بر دل نرم تو که از بهر ثواب
کشته غمزه خود را به نماز آمدهای
زهد من با تو چه سنجد که به یغمای دلم
مست و آشفته به خلوتگه راز آمدهای
گفت حافظ دگرت خرقه شراب آلودهست
مگر از مذهب این طایفه بازآمدهای.
"حافظ"
مرا چشمی ست خون افشان ز دست آن کمان ابرو
جهان بس فتنه خواهد دید از آن چشم و از آن ابرو
غلام چشم آن ترکم که در خواب خوش مستی
نگارین گلشنش روی است و مشکین سایبان ابرو
"حافظ"
گر چه پیرم تو شبی تنگ در آغوشم کش
تا سحرگه ز کنار تو جوان برخیزم.
"حافظ"
متن کامل شعر در ادامه مطلب:
ادامه مطلب ...
روشن از پرتو رویت نظری نیست که نیست
منت خاک درت بر بصری نیست که نیست
تا دم از شام سر زلف تو هر جا نزنند
با صبا گفت و شنیدم سحری نیست که نیست
"حافظ"
"برگرفته از کانال شعر باران دل"
متن کامل شعر در ادامه مطلب
ادامه مطلب ...
خرابتر ز دل من
غم تو جای نیافت
که ساخت در دل تنگم
قرارگاه نزول
"حافط"
برگرفته از کانال شعر استاتیرا
@aastatira