روشن از پرتو رویت نظری نیست که نیست
منت خاک درت بر بصری نیست که نیست
تا دم از شام سر زلف تو هر جا نزنند
با صبا گفت و شنیدم سحری نیست که نیست
"حافظ"
"برگرفته از کانال شعر باران دل"
متن کامل شعر در ادامه مطلب
ادامه مطلب ...
خرابتر ز دل من
غم تو جای نیافت
که ساخت در دل تنگم
قرارگاه نزول
"حافط"
برگرفته از کانال شعر استاتیرا
@aastatira
ساقیا سایه ابر است و بهار و لب جوی
من نگویم چه کن ار اهل دلی خود تو بگوی
"حافظ"
متن کامل شعر در ادامه مطلب
ادامه مطلب ...
ای که گفتی جان بده تا باشدت آرام جان
جان به غمم هایش سپردم نیست آرامم هنوز.
"حافظ"
به کجا برم شکایت
به که گویم این حکایت
که لبت حیات ما بود و
نداشتی دوامی.
"حافظ"
برگرفته از کانال: باران دل
baran_e_del@