-
تقصیر دلم بود - رضا قریشی نژاد
شنبه 14 مردادماه سال 1402 11:43
تقصیر دلم بود که چشمان تو را خواست این سر به هوا مثل خودم عاشق دریاست درگیر نگاهت شد و تا بام تو پر زد بیچاره ندانست که این اول بلواست شاعر شد از آن روز که چشمان تو را دید این ولوله در شعر من از چشم تو برپاست چشمان تو آمیزه ای از شور و ترانه است آنجا که غزل نیز فراگیر و مهیاست ناز تو نیاز دل دیوانه ی من شد من شاعر چشم...
-
رها - مریم فرهمندی
شنبه 14 مردادماه سال 1402 11:14
هربار تو را بیشتر دوست می دارم زودتر آبستن درد می شوم و برای سادگی هایم بیشتر بهانه تراشی می کنم و کاش دختران شهر بدانند که دوستت دارم هایشان را برای آبی زلال و پرنده ای رها سر دهند قطره ها زود گل آلود می شوند. "مریم فرهمندی" از کتاب: ساعت شنی / چاپ اول، پاییز 1396 پی نوشت: این کتاب رو فکر کنم نمایشگاه کتاب...
-
گفتم این جان مرا - مولانا
سهشنبه 3 مردادماه سال 1402 11:42
گفتم این جان مرا گرد جهان چند کشی گفت هر جا که کشم زود بیا هیچ مگو "مولانا"
-
گر هزاران دام - مولانا
چهارشنبه 28 تیرماه سال 1402 16:21
گر هزاران دام باشد در قدم چون تو با مایی نباشد هیچ غم. "مولانا"
-
از آتش تو - مولانا
چهارشنبه 28 تیرماه سال 1402 16:14
از آتش تو فتاده جانم در جوش وز باده تو شده است جانم مدهوش از حسرت آنکه گیرمت در آغوش هرجای کنم فغان و هر سوی خروش "مولانا"
-
گفته بودم دوستت دارم - روشنک آرامش
چهارشنبه 28 تیرماه سال 1402 07:46
گفته بودم دوستت دارم بی دلیل نبود که این همه شوق ستاره می شد و به چشمانم می نشست آفتاب از خانه ام دور نمی شد آن قدر شب رفته بود که وقتِ خواب را گم کرده بودم . پرده ها را می کشیدم تا خواب مرا پیدا کند اما تو دست نور را گرفته بودی و راه افتاده بودی به شب هایم بی دلیل نبود که دوستت داشتم حتی اگر کم کوتاه ندیدنی نشدنی عشق...
-
برایم آوازی بخوان - راحله شوقی جمیل
چهارشنبه 21 تیرماه سال 1402 07:54
برایم آوازی بخوان مثل پرنده ای که بجای پرواز ترانه ای زیر بال هایش پنهان کرده است. "راحله شوقی جمیل "
-
سایه های دستهای تو - احمدرضا احمدی
سهشنبه 20 تیرماه سال 1402 15:14
من می توانم بدون تو با سایه های دستهای تو روی دیوار زندگی کنم "احمدرضا احمدی" احمدرضا احمدی، تولد 1319.02.30 ، وفات 1402.04.20 - روحش شاد و یادش گرامی باد. متن کامل شعر در ادامه مطلب شب بدون تو چگونه تمام میشود ؟ شاخه های شکسته ی گل های نرگس را در لیوان آب گذاشتم بدون تو در مهتاب شمشادهای سبز از رنگ آبی...
-
ﻣﯽ ﺳﺮﺍﯾﻢ ﺗﻮ و ﭼﺸﻤﺎﻥ ﺗﻮ را - فروغ فرخزاد
دوشنبه 12 تیرماه سال 1402 10:37
ﻣﯽ ﺳﺮﺍﯾﻢ ﺗﻮ ﻭ ﭼﺸﻤﺎﻥ ﺗﻮ ﺭﺍ ﻧﻪ ﺳﭙﯿﺪﯼ ﻧﻪ ﻏﺰﻝ ﺗﻮﺋﯽ ﺁﻥ ﺷﻌﺮ ﺩﻝ ﺍﻧﮕﯿﺰ ﻭ ﺑلند ﮐﻪ ﭘﺮ ﺍﺯ ﻣﺜﻨﻮﯼ ﺑﺎﺭﺍﻧﯽ ﻣﻨﻢ ﺁﻥ ﺷﺎﻋﺮِ بی دل ﮐﻪ ﻓﻘﻂ ﺑﺮﻕ ﭼﺸﻤﺎﻥ ﺗﻮ ﺭﺍ می بیند ﺳﺒﮏ ﻣﻦ ﻋﺎﺷﻘﯽ ﻭ ﻗﺎﻓﯿﻪ ﺍﻡ ﺩﻟﺘﻨﮕﯽ ﺳﺖ ﻣﻨﻢ ﺁﻥ ﻣﺴﺖ ﻭ ﭘﺮﯾﺸﺎﻥ ﻧﮕﺎﻫﺖ ﮐﻪ ﺩﻟﻢ ﺗﻮ ﻭ ﺍﺣﺴﺎﺱ ﺗﻮ ﺭﺍ میﺧﻮﺍﻫﺪ. "فروغ فرخزاد"
-
مائیم که تا مهر تو آموختهایم - مولوی
شنبه 10 تیرماه سال 1402 17:38
مائیم که تا مهر تو آموختهایم چشم از همه خوبان جهان دوختهایم هر شعله کز آتش زنهٔ عشق جهد در ما گیرد از آنکه ما سوختهایم "مولانا"
-
صدای تو - معصومه صابر
دوشنبه 5 تیرماه سال 1402 08:26
تو را که مهربانی ات حساب نیست مرا که زخمهای مانده بر دلم... صدا بزن صدای تو هنوز هم مرا جدا می کند دمی ز غم ... "معصومه صابر" خالق: معصومه صابر - نام اثر: آوازی از یک رویا - مشخصات: پتینه، اکریلیک، ورق طلا
-
ناگزیرم از دوست داشتنت - معصومه صابر
دوشنبه 5 تیرماه سال 1402 07:54
ناگزیرم از دوست داشتنت ! چُنان پرنده ای از آغوشِ آسمان یا ریشه های گلی سرخ از خاک . جهان اگر برپاست هنوز کسی کسی را دوست دارد اگر چه دیر اگر چه دور ... مرا از دوست داشتنت راه گریزی نیست ... "معصومه صابر" کتابهای چاپ شده: ماهی توی قوطی کنسرو - 1396 تمام زندگی را زیر و رو کردم نیستم! - 1396 کاش خوابی خوش باشم...
-
چراغانیِ چشمان تو - معصومه صابر
دوشنبه 5 تیرماه سال 1402 07:47
از چراغانیِ چشمان تو من جان دارم بی تو یک نسبت نزدیک به باران دارم روشنم از تو و آن منحنیِ لب هایت من به لبخند پر از صبحِ تو، ایمان دارم "معصومه صابر" آبرنگ، معصومه صابر
-
در ره منزل لیلی - حافظ
سهشنبه 9 خردادماه سال 1402 14:39
در ره منزل لیلی که خطرهاست در آن شرط اول قدم آن است که مجنون باشی "حافظ" شعر کامل در ادامه مطلب ای دل آن دم که خراب از می گلگون باشی بی زر و گنج به صد حشمت قارون باشی در مقامی که صدارت به فقیران بخشند چشم دارم که به جاه از همه افزون باشی در ره منزل لیلی که خطرهاست در آن شرط اول قدم آن است که مجنون باشی نقطه...
-
در کاسه ی وصل تو - حسین منزوی
یکشنبه 24 اردیبهشتماه سال 1402 14:15
در کاسه ی وصل تو اگر زهر دهندم خوش تر که به پیمانه ی هجران تو، قندم "حسین منزوی" مجموعه اشعار / انتشارات نگاه
-
در من بپیچ باد دیوانه - راحله شوقی
یکشنبه 24 اردیبهشتماه سال 1402 08:17
در من بپیچ باد دیوانه تنها در تو رها خواهم شد در من بپیچ تا آسمان در پرواز مرغان دریایی و رقص طلایی گندمزار در من بپیچ باد دیوانه با گیسوانم چنگ بنواز با من برقص در کرانه ها مرا به دورها ببر مثل یک پرواز در من بپیچ باد دیوانه "راحله شوقی جمیل"
-
زیبایی تو - راحله شوقی
سهشنبه 19 اردیبهشتماه سال 1402 11:35
زیبا، زیبایی تو کلمات را گیج می کند بوی تنت در شش هایم رد انگشتانت بر انحنای تنم آه! در تمام آنها دوستت دارم پیداست می خواهم با تو باشم تا توقف زمان در آب های روان تا لمس تو در کنار گوش ماهی ها تا جام، تا بوسه و نوشیدن شهد تو از منافذ تنت تا رهایی می خواهم با تمام کلمات خداحافظی کنم و تو را به بزم عیش گل و پروانه دعوت...
-
گر بیایی دهمت جان
پنجشنبه 14 اردیبهشتماه سال 1402 15:38
گر بیایی دهمت جان ور نیایی کشدم غم من که بایست بمیرم چه بیایی، چه نیایی. "ناشناس" پی نوشت: این شعر را در فضای مجازی به نام سعدی منتشر کرده اند که ظاهرا صحیح نمی باشد.
-
از یاد تو برنداشتم دست - شهریار
پنجشنبه 14 اردیبهشتماه سال 1402 15:33
از یاد تو برنداشتم دست هنوز دل هست به یاد نرگست مست هنوز گر حال مرا حبیب پرسد گویید بیمار غمت را نفسی هست هنوز "شهریار"
-
خیال آمدنت دیشبم - هوشنگ ابتهاج
سهشنبه 5 اردیبهشتماه سال 1402 07:47
خیال آمدنت دیشبم به سر می زد نیامدی که ببینی دلم چه پر می زد به خواب رفتم و نیلوفری بر آب شکفت خیال روی تو نقشی به چشم تر می زد شراب لعل تو می دیدم و دلم می خواست هزار وسوسه ام چنگ در جگر می زد زهی امید که کامی از آن دهان می جست زهی خیال که دستی در آن کمر می زد دریچه ای به تماشای باغ وا می شد دلم چو مرغ گرفتار بال و...
-
به آن ها نگفته ام - روزبه سوهانی
چهارشنبه 30 فروردینماه سال 1402 10:04
به آن ها نگفته ام یعنی نگذاشته ام بویی ببرند که از خواب نمی ترسم که از مرگ نمی ترسم . که از این چهار دیواری نمی ترسم . تنها از هرچه تو را نداشته باشد می ترسم و آن ها که هنوز بویی نبرده اند برای ترساندنم می زنند تا حد مرگ می زنند و در انفرادی می اندازند به آن ها نگفته ام که در مرگ نشسته ای در سلول نشسته ای در خواب...
-
فصلِ تازه - روزبه سوهانی
چهارشنبه 30 فروردینماه سال 1402 09:58
می خواهم هر صبح که پنجره را باز می کنی آن درختِ رو به رو من باشم فصلِ تازه من باشم آفتاب من باشم استکان چای من باشم و هر پرنده ای که نان از انگشتانِ تو می گیرد …! "روزبه سوهانی"
-
بدتر از تنهایی - چارلز بوکوفسکی
چهارشنبه 30 فروردینماه سال 1402 08:57
چیزهایی هست خیلی بدتر از تنهایی اما سالها طول می کشد تا این را بفهمی وقتی هم که آخر سر می فهمی اش دیگر خیلی دیر شده و هیچ چیز بدتر از خیلی دیر نیست. "چارلز بوکوفسکی" برشی از کتاب "سوختن در آب غرق شدن در آتش" هاینریش چارلز بوکوفسکی (۱۹۲۰ - ۱۹۹۴) شاعر و داستاننویس آمریکایی چارلز بوکوفسکی از...
-
همیشه دلم خواسته - عباس معروفی
سهشنبه 15 فروردینماه سال 1402 15:10
همیشه دلم خواسته بدانم، لحظههای تو بی من چطور میگذرد؟ وقتی نگاهت میافتد به برگ، به شاخه، به پوست درخت، وقتی بوی پرتقال میپیچد، وقتی باران تنها تو را خیس میکند وقتی با صدایی برمیگردی پشت سرت و من نیستم … "عباس معروفی" زنده یاد سید عباس معروفی (۲۷ اردیبهشت ۱۳۳۶ ، شهریور ۱۴۰۱)
-
خرم آن روز که بازآیی - سعدی
دوشنبه 14 فروردینماه سال 1402 09:02
خرم آن روز که بازآیی و سعدی گوید: آمدی وه که چه مشتاق و پریشان بودم. "سعدی" متن کامل شعر در ادامه مطلب عهد بشکستی و من بر سر پیمان بودم شاکر نعمت و پرورده احسان بودم چه کند بنده که بر جور تحمل نکند بار بر گردن و سر بر خط فرمان بودم خار عشقت نه چنان پای نشاط آبله کرد که سر سبزه و پروای گلستان بودم روز هجرانت...
-
دانی که چیست دولت - حافظ
دوشنبه 22 اسفندماه سال 1401 10:55
دانی که چیست دولت دیدار یار دیدن در کوی او گدایی بر خسروی گزیدن از جان طمع بریدن آسان بود ولیکن از دوستان جانی مشکل توان بریدن خواهم شدن به بستان چون غنچه با دل تنگ وآنجا به نیک نامی پیراهنی دریدن گه چون نسیم با گل راز نهفته گفتن گه سر عشقبازی از بلبلان شنیدن بوسیدن لب یار اول ز دست مگذار کآخر ملول گردی از دست و لب...
-
می خواهم درخت باشم
سهشنبه 2 اسفندماه سال 1401 18:23
می خواهم درخت باشم و می خواهم پرنده ای باشم که بر من آشیانه می سازد می خواهم خاک باشم جایی که درخت در آن ریشه می دواند همانجا که پرنده بر آن زندگی می کند می خواهم باد باشم و زمین و درخت و پرنده را جاودانه نوازش کنم و زیر درخت انسانی باشم که در رویاها وجود دارد...! "ناشناس"
-
چشم از پی آن دارم - عطار نیشابوری
سهشنبه 2 اسفندماه سال 1401 17:53
چشم از پی آن دارم تا روی تو میبینم دل را همه میل جان با سوی تو میبینم تا جان بودم در تن رو از تو نگردانم زیرا که حیات جان با روی تو میبینم. "عطار نیشابوری" متن کامل شعر در ادامه مطلب: چشم از پی آن دارم تا روی تو میبینم دل را همه میل جان با سوی تو میبینم تا جان بودم در تن رو از تو نگردانم زیرا که حیات...
-
شجاعت ...
دوشنبه 3 بهمنماه سال 1401 18:22
هنوز اونقدر آدم خوب وجود داره، که نیازی نباشه رفتار زشت کسی رو تحمل کنی. اونقدر احساس وجود داره،که نیازی نباشه تنفر یا بی تفاوتی کسی رو انتخاب کنی. اونقدر اندیشه های مثبت وجود داره، که نیازی نباشه افکار منفی و سیاه کسی رو همراهی کنی؛ فقط باید شجاعت تصمیم گیری، ترک کردن و تغییر رو داشته باشی. "ناشناس"
-
هنگامی که تو را می بوسم
دوشنبه 3 بهمنماه سال 1401 14:34
هنگامی که تو را می بوسم تنها دهان تو نیست که بر آن بوسه می زنم تنها ناف تو نیست تنها شکم تو نیست که می بوسمش من حتا پرسشهای تو را می بوسم آرزوهای تو را عکس العمل تو را می بوسم شکهای تو را شهامتت را عشقت را به من و رهایی ات را از من من به پاهای تو بوسه می زنم که به اینجا آمدهاند و دوباره از اینجا خواهند...