-
من آخرین برگ پاییز بودم - روشنک آرامش
پنجشنبه 15 دیماه سال 1401 12:21
من آخرین برگ پاییز بودم که جنون به درخت پیوندم میداد باد ناموافق حرفها را از دهانم میچید و چون شایعهای شوم به آدمها میرساند از دریچهی پنجره به خانه خیره مانده بودم الکن ناتوان منتظر میلرزیدم میدانستم که عاشق شدهام و رسم عاشقی افتادن است. "روشنک آرامش" برگرفته از کانال شاعر: t.me/Aastatira
-
غم عشق - محمد رضا کرمی
پنجشنبه 15 دیماه سال 1401 12:05
آن عافیتی کز دل ما برده غم عشق درمان نکند هیچ مگر لمس حضورت. "محمد رضا کرمی" برگرفته از کانال شاعر: @mrk_delneveshteh
-
به سلام کسی دل نبند
پنجشنبه 15 دیماه سال 1401 10:53
در دنیای امروز اگر کسی به تو سلام کرد مطمئن باش که با دیگری خداحافظی کرده و اگر کسی با تو خدا حافظی کرد مطمئن باش که به دیگری سلام گفته پس به سلام کسی دل نبند و از خدا حافظی کسی افسوس نخور ... "ناشناس"
-
ای که با سلسله زلف دراز آمدهای - حافظ
سهشنبه 13 دیماه سال 1401 17:20
ای که با سلسله زلف دراز آمدهای فرصتت باد که دیوانه نواز آمدهای ساعتی ناز مفرما و بگردان عادت چون به پرسیدن ارباب نیاز آمدهای پیش بالای تو میرم چه به صلح و چه به جنگ چون به هر حال برازنده ناز آمدهای آب و آتش به هم آمیختهای از لب لعل چشم بد دور که بس شعبده بازآمدهای آفرین بر دل نرم تو که از بهر ثواب کشته غمزه خود...
-
آتش دوست
سهشنبه 13 دیماه سال 1401 17:06
آتش دوست اگر در دل ما خانه نداشت عمر بی حاصل ما این همه افسانه نداشت. "ناشناس" ---- پ.ن: این دوبیتی را برخی سایتها به نام "شاطر عباس صبوحی" منتشر کرده اند. اما من منبع معتبری برای آن پیدا نکردم. در سایت گنجور هم ظاهرا اصلا این شعر وجود ندارد.
-
چون عمر به سر رسد - خیام
شنبه 12 آذرماه سال 1401 12:43
چون عمر به سر رسد چه شیرین و چه تلخ پیمانه چو پر شود چه بغداد و چه بلخ می نوش که بعد از من و تو ماه بسی از سَلخ به غٌرّه آید از غره به سلخ. "خیام" منبع: سایت گنجور
-
12 آذر گرامیداشت خیام
شنبه 12 آذرماه سال 1401 12:40
یک چند به کودکی به استاد شدیم یک چند ز استادی خود شاد شدیم پایان سخن شنو که مارا چه رسید چو آب برآمدیم و چون باد شدیم ! "خیام" منبع: سایت گنجور عمر خیام نیشابوری ( ۴۴۰-۵۱۷ هجری قمری) 12 آذر، سالروز درگذشت " حکیم عمر خیام نیشابوری" فیلسوف، ریاضیدان، ستارهشناس و رباعیسرای ایرانی گرامی باد. حکیم...
-
این فیلم را به عقب برگردان - گروس عبدالملکیان
شنبه 12 آذرماه سال 1401 10:07
این فیلم را به عقب برگردان آنقدر که پالتوی پوست پشت ویترین پلنگی شود که می دود در دشت های دور آنقدر که عصاها پیاده به جنگل برگردند و پرندگان دوباره بر زمین زمین ... نه به عقب تر برگرد ! بگذار خدا دوباره دست هایش را بشوید در آینه بنگرد شاید تصمیم دیگری گرفت. "گروس عبدالملکیان"
-
در غم غربت شکیب نیست - ابتهاج
سهشنبه 25 مردادماه سال 1401 08:47
زین گونهام که در غم غربت شکیب نیست گر سر کنم شکایت هجران غریب نیست جانم بگیر و صحبت جانانهام ببخش کز جان شکیب هست و ز جانان شکیب نیست گم گشتهی دیار محبت کجا رود نام حبیب هست و نشان حبیب نیست عاشق منم که یار به حالم نظر نکرد ای خواجه درد هست و لیکن طبیب نیست در کار عشق او که جهانیش مدعی است این شکر چون کنیم که ما را...
-
بزرگترین اشتباه آدمها - ویلیام فاکنر
دوشنبه 10 مردادماه سال 1401 18:30
بزرگترین اشتباه آدمها از دلِ بزرگترین دوست داشتنهایشان بیرون میجهد. از همان چیزهایی که سفت گرفته بودنشان. معمولاً چیزهایی از دست میروند که میخواهیم هیچگاه از دست نروند. هر چه چیزی را سفتتر میگیریم خون کمتری به انگشتان میرسد و کمی بعد مُشت باز میشود . "ویلیام فاکنر" ویلیام کاتبرت فاکنر ( ۱۸۹۷ -...
-
دوست داشتنت - مژگان عباسلو
دوشنبه 10 مردادماه سال 1401 18:21
دوست داشتنت پیراهن من است می پوشم و از یاد میبرم که جهان جای غمگینیست. ... "مژگان عباسلو"
-
مرا چشمی ست خون افشان - حافظ
دوشنبه 10 مردادماه سال 1401 18:17
مرا چشمی ست خون افشان ز دست آن کمان ابرو جهان بس فتنه خواهد دید از آن چشم و از آن ابرو غلام چشم آن ترکم که در خواب خوش مستی نگارین گلشنش روی است و مشکین سایبان ابرو "حافظ"
-
جز یاد تو - سعدی
سهشنبه 14 تیرماه سال 1401 12:08
جز یاد تو بر خاطر من نگذرد ای جان ... "سعدی"
-
خوشا صبحی - هوشنگ ابتهاج
سهشنبه 14 تیرماه سال 1401 11:59
خوشا صبحی که چون از خواب خیزم به آغوش تو از بستر گریزم. "هوشنگ ابتهاج"
-
روز اول که سر زلف - حافظ
سهشنبه 14 تیرماه سال 1401 11:52
روز اول که سرِ زلفِ تو دیدم گفتم که پریشانیِ این سلسله را آخر نیست. "حافظ"
-
آزمودم دل خود را - مولانا
سهشنبه 14 تیرماه سال 1401 11:50
آزمودم دل خود را به هزاران شیوه هیچ چیزش به جز از وصل تو خشنود نکرد "مولانا" شعر کامل در ادامه مطلب بر سر آتش تو سوختم و دود نکرد آب بر آتش تو ریختم و سود نکرد آزمودم دل خود را به هزاران شیوه هیچ چیزش به جز از وصل تو خشنود نکرد آنچ از عشق کشید این دل من که نکشید و آنچ در آتش کرد این دل من عود نکرد گفتم این...
-
دل در اندیشهٔ آن زلف - فروغی بسطامی
سهشنبه 14 تیرماه سال 1401 11:46
دل در اندیشهٔ آن زلف گره گیر افتاد عاقلان مژده که دیوانه به زنجیر افتاد خواجه هی منع من از بادهپرستی تا کی چه کند بنده که در پنجهٔ تقدیر افتاد "فروغی بسطامی"
-
آفتاب - محسن حسینخانی
دوشنبه 6 تیرماه سال 1401 17:08
آفتاب از همان جای همیشگی طلوع می کرد و هیولای روزمرگی دهانش را برای بلعیدن رویاهام باز کرده بود تو آمدی و چشم هایت جای آفتاب را گرفتند تنها تو می توانستی اینچنین دهان تاریک روزمرگی را ببندی. "محسن حسینخانی " از کتاب در دست چاپ: کوه صدایم را پس نمی دهد / نشر مروارید
-
در وصل تو - ابوسعید ابوالخیر
دوشنبه 30 خردادماه سال 1401 09:46
در وصل تو پیوسته به گلشن بودم در هجر تو با ناله و شیون بودم گفتم به دعا که "چشم بد دور ز تو" ای دوست مگر چشم بدت من بودم؟ "ابوسعید ابوالخیر" شعر مشابه از مولانا: از روی تو من همیشه گلشن بودم
-
از روی تو - مولانا
دوشنبه 30 خردادماه سال 1401 09:43
از روی تو من همیشه گلشن بودم وز دیدن تو دو دیده روشن بودم من میگفتم چشم بد از روی تو دور جانا مگر آن چشم بدت من بودم. "مولانا" شعر مشابه از ابوسعید ابوالخیر: در وصل تو پیوسته به گلشن بودم
-
ای تلخ ترین
دوشنبه 30 خردادماه سال 1401 07:36
ای تلخ ترین حس شیرین عاشقی تو را هرلحظه با بند بند وجودم هزاران بار می خواهم حتی اگر هرگز و هیچوقت مرا نخواهی تو را با همه بی مهری هایت می ستایم حتی اگر مهرت برای دیگری باشد تو را هردم و هرآن در خیالم تداعی می کنم و بارها و بارها می بویم و می بوسم حتی اگر دیدن روی زیبایت را تا آخرین نفسم از من دریغ کنی تو را با همه...
-
از در درآمدی - سعدی
یکشنبه 29 خردادماه سال 1401 08:25
از در درآمدی و من از خود به در شدم گفتی کز این جهان به جهان دگر شدم گفتم ببینمش مگرم درد اشتیاق ساکن شود بدیدم و مشتاقتر شدم او را خود التفات نبودش به صید من من خویشتن اسیر کمند نظر شدم "سعدی" "برگرفته از کانال شعر باران دل" @baran_e_del شعر کامل در ادامه مطلب از در درآمدی و من از خود به در شدم...
-
باد به باد می رسد - محسن حسینخانی
یکشنبه 29 خردادماه سال 1401 08:19
باد به باد می رسد دوست داشتنش را آغوش می کند، می چرخد ابر به ابر می رسد دوست داشتنش را گریه می کند، می بارد من به تو می رسم دوست داشتنم را بوسه می کنم می چرخم می بارم . "محسن حسینخانی" از کتاب: یورتمه در دشت دلتنگی / نشر مروارید / 1400
-
غریزه - محسن حسینخانی
دوشنبه 23 خردادماه سال 1401 08:13
غریزه از اولین نسل ها به ارث می رسد نیاکان من تمام کوه ها، جنگل ها تمام راه ها را برای یافتن محبوب شان دویده اند حالا من به تو می رسم و قلبم تند می زند. "محسن حسینخانی" از کتاب: یورتمه در دشت دلتنگی / نشر مروارید / 1400
-
دیوار - محسن حسینخانی
دوشنبه 23 خردادماه سال 1401 07:49
دیواری خالی بودم آمدی پیراهنت را آویختی بر من و بخشی از تنهایی ام پوشانده شد عکست را آویختی بر من و خاطره ای به دنیا آمد غمت را شادی ات را ... بمان تا درد نکشد دلم درد نکشد دیوارِ آویخته از میخ. "محسن حسینخانی" از کتاب: یورتمه در دشت دلتنگی / نشر مروارید / 1400
-
با جرعه ای ز بوی تو - حسین منزوی
سهشنبه 3 خردادماه سال 1401 17:15
با جرعه ای ز بوی تو از خویش میروم ... "حسین منزوی"
-
تا ابد با تو سخن خواهم گفت -سید علی صالحی
چهارشنبه 28 اردیبهشتماه سال 1401 18:25
اگرچه گفتهاند دهان تو را دوباره خواهیم بست اما نگرانِ سکوتِ من نباش، چشمهای دلواپسِ من باز با تو سخن خواهند گفت. اگرچه خواستهاند چشمهای مرا دوباره ببندند اما نگرانِ ندیدنِ دنیا نیستم دستهای خستهٔ من باز با تو سخن خواهند گفت. اگرچه آمدهاند دستهای بستهٔ مرا خسته کردهاند اما نگرانِ سر زدنِ سپیدهدم نباش نَفَسهای...
-
میخواهم در خواب تماشایت کنم - مارگارت اتوود
چهارشنبه 28 اردیبهشتماه سال 1401 18:12
میخواهم در خواب تماشایت کنم میدانم که شاید هیچوقت اتفاق نیفتد میخواهم تماشایت کنم در خواب با تو بخوابم یا به خوابت بیایم وقتی امواج نرم تاریکی در سرم غلت میزنند دوست دارم با تو قدم بزنم در آن جنگل روشن پرتردید با برگهای سبز-آبی ... دوست دارم آن شاخهی نقرهای را به تو بدهم آن گل کوچک سفید را کلمهای را که...
-
کاش میآمدی - شهره روحبانی
چهارشنبه 21 اردیبهشتماه سال 1401 15:27
کاش میآمدی و دوباره از باغ نگاهم انگور میچیدی من هر روز تشنهی نگاه مهربان توأم و در آرزوی شنیدن صدای تو دل تنهایم و شعرهایی که گاهی برایت مینویسم و جان ناقابلی که در تن دارم و خیال تو که هر شب لابهلای موهایم غوطهور میشود همه در انتظار توست . " شهره روحبانی "
-
این چشم جهان بین مرا - عراقی
چهارشنبه 25 اسفندماه سال 1400 10:59
این چشم جهان بین مرا در همه عالم جز بر سر کوی تو تماشای دگر نیست. "عراقی" متن کامل شعر در ادامه مطلب جز دیدن روی تو مرا رای دگر نیست جز وصل توام هیچ تمنای دگر نیست این چشم جهان بین مرا در همه عالم جز بر سر کوی تو تماشای دگر نیست وین جان من سوخته را جز سر زلفت اندر همه گیتی سر سودای دگر نیست یک لحظه غمت از دل...