-
از هر تعلقی که گذشتم - عرفان نظرآهاری
چهارشنبه 25 اسفندماه سال 1400 10:56
از هر تعلقی که گذشتم، تواناتر شدم . هر روز چیزی را ترک کردم و هر روز چیزی مرا ترک کرد . با هر تَرْکی، خاکِ تنم تَرَکی برداشت و چیزی از آن رویید، بالی شاید، کوچک و شفاف و نامرئی . پریدن با پرهایی ناپیدا مرا بی پروایی آموخت . آخرین تمنایم سنگی است سهمگین که بر شانه هایم چسبیده است، باری که قرن هاست به ناگزیر هر زنی آن...
-
زمین خوردن شکست نیست
چهارشنبه 25 اسفندماه سال 1400 10:50
زمین خوردن شکست نیست شکست زمانی به سراغت میآید که در همانجایی که زمین خوردی، بمانی. "منتسب به سقراط"
-
آدمی به مرور آرام میگیرد - محمود دولت آبادی
چهارشنبه 25 اسفندماه سال 1400 10:48
آدمی به مرور آرام میگیرد، بزرگ می شود، بالغ میشود و پای اشتباهاتش می ایستد، آنها را به گردن دیگران نمیاندازد و دنبال مقصر نمیگردد؛ گذشتهاش را قبول می کند، نادیدهاش نمیگیرد و اجازه میدهد هر چیزی که بوده در همان گذشته بماند . آدمی از یک جایی به بعد می فهمد که از حالا باید آینده اش را از نو بسازد اما به نوعی...
-
ای در دل من رفته - سعدی
چهارشنبه 11 اسفندماه سال 1400 18:08
ای در دل من رفته چو خون در رگ و پوست هرچ آن به سر آیدم ز دست تو نکوست ای مرغ سحر تو صبح برخاستهای ما خود همه شب نخفتهایم از غم دوست. "سعدی"
-
گر رود دیده و عقل - مولانا
چهارشنبه 11 اسفندماه سال 1400 18:05
گر رود دیده و عقل و خرد و جان تو مرو ... "مولانا"
-
بمیرم در وفای تو - مولانا
چهارشنبه 11 اسفندماه سال 1400 18:02
بمیرم در وفای تو که تو درمان درمانی . "مولانا"
-
آینه جان شده - مولانا
چهارشنبه 11 اسفندماه سال 1400 17:59
آینه جان شده چهره تابان تو هر دو یکی بودهایم جان من و جان تو "مولانا"
-
ای از دل و جان لطیفت - مولانا
چهارشنبه 11 اسفندماه سال 1400 17:56
ای از دل و جان لطیفتر قالب تو بسیار رهست از شکر تا لب تو عمریست که آفتاب و مه میگردند روزان و شبان در آرزوی شب تو. "مولانا"
-
در هوس خیال او - مولانا
چهارشنبه 27 بهمنماه سال 1400 18:03
در هوس خیال او همچو خیال گشتهام ... "مولانا" ((خط از آقای امید زمانی))
-
مرا هزار امید است - سیمین بهبهانی
چهارشنبه 27 بهمنماه سال 1400 17:55
مرا هزار امید است و هر هزار تویی! "سیمین بهبهانی" ((خط از آقای امید زمانی)) متن کامل شعر در ادامه مطلب مرا هزار امید است و هر هزار تویی ! شروع شادی و پایان انتظار تویی بهارها که ز عمرم گذشت و بیتو گذشت چه بود غیر خزانها اگر بهار تویی دلم ز هرچه به غیر از تو بود خالی ماند در این سرا تو بمان ای که ماندگار...
-
صبحی که در آن خنده - مرتضی نوربخش
چهارشنبه 27 بهمنماه سال 1400 17:51
صبحی که در آن خنده ی دلدار نباشد بهتر بُوَد آن دیده که بیدار نباشد ... "مرتضی نوربخش"
-
گر چه پیرم تو شبی - حافظ
چهارشنبه 20 بهمنماه سال 1400 10:25
گر چه پیرم تو شبی تنگ در آغوشم کش تا سحرگه ز کنار تو جوان برخیزم. "حافظ" متن کامل شعر در ادامه مطلب: مژده وصل تو کو کز سر جان برخیزم طایر قدسم و از دام جهان برخیزم به ولای تو که گر بنده خویشم خوانی از سر خواجگی کون و مکان برخیزم یا رب از ابر هدایت برسان بارانی پیشتر زان که چو گردی ز میان برخیزم بر سر تربت من...
-
ای ز غم فراق تو - عراقی
چهارشنبه 6 بهمنماه سال 1400 18:18
ای ز غم فراق تو جان مرا شکایتی بر در تو نشستهام منتظر عنایتی گر چه بمیرم از غمت هم نکنی به من نظر ور همه خون کنی دلم، هم نکنم شکایتی "عراقی"
-
اگر تو فارغی از حال دوستان - سعدی
چهارشنبه 1 دیماه سال 1400 12:21
اگر تو فارغی از حال دوستان، یارا فراغت از تو میسر نمیشود ما را هنوز با همه دردم امید درمانست که آخری بوَد آخر شبان یلدا را. "سعدی" متن کامل شعر: اگر تو فارغی از حال دوستان، یارا فراغت از تو میسر نمیشود ما را تو را در آینه دیدن جمالِ طلعتِ خویش بیان کند که چه بودست ناشکیبا را بیا که وقت بهارست تا من و تو به...
-
خانه ی تو - محسن حسینخانی
سهشنبه 30 آذرماه سال 1400 15:15
گفتند خانه ی تو در مسیر رودخانه است و من سوار بر قایقم پارو زدم کم کم نیزارها و مرغ آبی ها محو شدند جیغ مرغ های دریایی و سوت کشتی ها جای آواز قورباغه ها را گرفتند گفتند خانه تو آن طرف دریاست قایق من کوچک بود و خسته قلبم اما برای تو بزرگ و تپنده قایق را رها کردم و دل به دریا زدم "محسن حسینخانی"
-
بر من از جور تو - جامی
دوشنبه 22 آذرماه سال 1400 08:38
بر من از جور تو هر چند که بی داد رود چون رخ خوب تو بینم همه از یاد رود. "جامی" --------------------------------- پی نوشت: اصل شعر در مصرع اول چنین است: بر من از "خوی" تو هر چند که بی داد رود. (منبع: سایت گنجور ) ظاهرا آواز این شعر توسط ؟ اجرا شده و از "جور" به جای "خوی" استفاده...
-
این عشق نه شایسته ی افسانه شدن بود - فاضل نظری
دوشنبه 22 آذرماه سال 1400 08:19
تا در سر من نشئه ی دیوانه شدن بود هر روزِ من از خانه به میخانه شدن بود یا سرخی سیبِ تو از آن جاذبه افتاد؟ یا در سر من پرسش فرزانه شدن بود یک بار نهان از همگان دل به تو بستیم این عشق نه شایسته ی افسانه شدن بود ای کلبه ی متروک فرو ریخته بر خویش ویرانه شدن چاره ی بیگانه شدن بود؟ ! مگذار از ابریشم من حلّه ببافند در پیله ی...
-
روشن از پرتو رویت - حافظ
پنجشنبه 13 آبانماه سال 1400 12:31
روشن از پرتو رویت نظری نیست که نیست منت خاک درت بر بصری نیست که نیست تا دم از شام سر زلف تو هر جا نزنند با صبا گفت و شنیدم سحری نیست که نیست "حافظ" "برگرفته از کانال شعر باران دل" متن کامل شعر در ادامه مطلب روشن از پرتو رویت نظری نیست که نیست منت خاک درت بر بصری نیست که نیست ناظر روی تو صاحب...
-
تمام شعر ها دروغند - محسن حسینخانی
پنجشنبه 13 آبانماه سال 1400 12:21
تمام شعر ها دروغند دروغی خنده دار ! باد چه کار دارد به موهای تو ! باران به خاطره ات ! من به چش مهایت ! اصلا آ نقدر ها هم که فکر می کردم زیبا نیستی تمام شعرها دروغند دروغی خند هدار مثل همین شعر "محسن حسینخانی" از کتاب: بهار نارنج
-
دنیا خیال می کند - محسن حسینخانی
یکشنبه 9 آبانماه سال 1400 07:47
دنیا خیال می کند گمت کرده ام دنیا جای کوچکی ست برای کسی که واقعا عاشق است پیدا کردن سوزن از انبار کاه کار سختی نیست وقتی آهنربایی قوی در سینه ات باشد. "محسن حسینخانی" از کتاب: بهار نارنج خرید اینترنتی کتاب: انتشارات ایهام
-
حالا که آمده ای - محمدرضا عبدالملکیان
یکشنبه 9 آبانماه سال 1400 07:39
حالا که آمده ای چترت را ببند در ایوان این خانه جز مهربانی نمی بارد "محمدرضا عبدالملکیان"
-
پیوسته دلم ز جور - شیخ بهایی
یکشنبه 9 آبانماه سال 1400 07:35
پیوسته دلم ز جور خویشان، ریش است وین جور و جفای خلق، از حد بیش است بیگانه به بیگانه، ندارد کاری خویش است که در پی شکست خویش است. "شیخ بهایی"
-
بگو دوستت دارم - محسن حسینخانی
یکشنبه 9 آبانماه سال 1400 07:34
بگو دوستت دارم و بگذار این جمله تا زیر خاک هم با ما بیاید این بار درختی شویم که شاخه هایش انگشتان من باشد بر گهایش موهای تو بگو دوستت دارم تا فردا همه باور کنند آواز دو پرنده که در قلب درختی می خوانند چیزی جز دوستت دارم نیست. "محسن حسینخانی" از کتاب: بهار نارنج
-
صدای خنده های تو - محسن حسینخانی
یکشنبه 9 آبانماه سال 1400 07:22
صدای خنده های تو افتادن تکه های یخ است در لیوان بهار نارنج بخند می خواهم گلویی تازه کنم. "محسن حسینخانی" از کتاب: بهار نارنج
-
خواستم برایت شعری بنویسم - محسن حسینخانی
سهشنبه 27 مهرماه سال 1400 08:03
خواستم برایت شعری بنویسم آمدی و کنارم نشستی موهایت ریخت روی دفترم خواستم ادامه دهم دیدم لب هایت بوی بوسه گرفته و دکمه های پیراهنم دارند برای بوسیدن سرانگشتانت بی تابی می کنند خواستم ... دفترم را بستم این شعر هیچ وقت مجوز نمی گرفت! "محسن حسینخانی" از کتاب: بهار نارنج خرید اینترنتی کتاب: انتشارات ایهام
-
دوستت دارم و دانم که تویی - عماد خراسانی
دوشنبه 26 مهرماه سال 1400 17:42
دوستت دارم و دانم که تویی دشمن جانم از چه با دشمن جانم شده ام دوست ندانم غمم این است که چون ماه نو انگشت نمایی ورنه غم نیست که در عشق تو رسوای جهانم "عماد خراسانی"
-
تو که یک گوشه چشمت - عماد خراسانی
دوشنبه 26 مهرماه سال 1400 17:41
تو که یک گوشه چشمت غم عالم ببرد حیف باشد که تو باشی و مرا غم ببرد نیست دیگر بخرابات خرابی چون من باز خواهی که مرا سیل دمادم ببرد "عماد خراسانی"
-
یک دل به سر کوی تو - امیر خسرو دهلوی
دوشنبه 26 مهرماه سال 1400 17:34
یک دل به سر کوی تو آباد نیابند یک جان ز خم زلف تو آزاد نیابند از بس که گرفتار غمت شد همه دلها آفاق بگردند و دلی شاد نیابند. "امیر خسرو دهلوی"
-
صدایم کن - محمدرضا عبدالملکیان
دوشنبه 26 مهرماه سال 1400 17:16
دل روشنی دارم ای عشق صدایم کن از هر کجا می توانی صدا کن مرا از صدف های سرشار باران صدا کن مرا از گلوگاه سبز شکفتن صدایم کن از خلوت خاطرات پرستو بگو پشت پرواز مرغان عاشق چه رازی است؟ بگو با کدامین نفس می توان تا کبوتر سفرکرد؟ بگو با کدامین افق می توان تا شقایق خطر کرد؟ "محمدرضا عبدالملکیان" متن کامل شعر در...
-
دیگر جوان نمی شوم - محمدرضا عبدالملکیان
دوشنبه 26 مهرماه سال 1400 17:04
… دیگر جوان نمی شوم نه به وعده ی عشق و نه به وعده ی چشمان تو و دیگر به شوق نمی آیم نه در بازی باد و نه در رقص گیسوان تو. چه نامرادی تلخی و دریغا، چه تلخ تلخ فرو می ریزم با سنگینی این غربت عمیق در سرزمین اجدادی خویش و دریغا، چه عطشناک و پریشان پیر می شوم در بارش این گستره ی تشویش در خانه ی خورشید ها و خاطره ها … و دیگر...