این ابرها را
من در قاب پنچره نگذاشته ام
که بردارم.
اگر آفتاب نمی تابد
تقصیر من نیست
با این همه شرمنده توام
خانه ام
در مرز خواب و بیداری ست
زیر پلک کابوس ها
مرا ببخش اگر دوستت دارم
و کاری از دستم بر نمی آید.
"رسول یونان"
برگرفته از وبلاگ:
http://baharaneman.mihanblog.com
به هوای دیدن ات
قلبم
بی تاب می کوبد
نمی دانم
ترس است
یا
شوق پرواز
همایون (حسین خدائیان)
حال این روزای منه
سلام وخسته نباشید. از اقای معروفی شعر میذارید لطفا؟ چند وقته از ایشون شعری نخوندم.
اشعار آقای یونان بی نظیرن...سپاس از شما