کوچه باغ شعر

«بهترین شعرهایی که خوانده‌ام» - شعر کلاسیک، شعر نو، شعر سپید، شعر جهان ...-

کوچه باغ شعر

«بهترین شعرهایی که خوانده‌ام» - شعر کلاسیک، شعر نو، شعر سپید، شعر جهان ...-

صدای تو - بیژن جلالی

صدای تو از کدام آب گذشته بود
یا در کجا باریده بود
که همراه ریحان‌ها و سوسن‌ها
به سوی من می‌آمد؟
صدای تو چگونه از آمدن من
گذشته بود
که آن ‌را در آسمان‌ها می‌شنیدم.

"بیژن جلالی"

صدای تو - منوچهر آتشی

صدای تو
از سایه سوی نیستان می آید
و گل می دهد در هیاهوی باران

صدایت
یکی نرگس نوشکفته است
که از پشت رگبار می ایستد روبروی نگاهم
و عطری هوسناک بالا می آید در آهم

تو می گویی و لاله می روید از سنگ
تو می گویی و غنچه می جوشد از چوب
تو می گویی و تازه می روید از خشک
تو می گویی و زنده می خیزد از مرگ

صدای تو از سایه سار نیستان می آید
و گل می دهد از گل زخمی بعد رگبار
و در آب می ایستد روبروی نگاهم
صدای تو می بارد و زنده ام من


"منوچهر آتشی"

صدای تو - شاملو

نگاه

از صدای تو ایمن می شود

چه مومنانه

نام مرا آواز می‌کنی ...


"احمد شاملو"

عطر صدای تو دلتنگم می کند

عطر صدای تو دلتنگم می کند
انگار پرتقالی را بارها چیده ام
دوباره بچینم
و منتظر باشم
عده ای برای شکستن شاخه هایم بیایند...
صدای تو
پونه ای خشک است
در دستانم
که هر چه بیشتر خُردش می کنم
بیشتر عطرش زندگی را برمی دارد.

...

 

"رسول پیره"


برگرفته از کانال:

@baran_e_del

---------------------------------------------

پیشنهاد موزیک

+ دانلود آهنگ "چه بخوای، چه نخوای" از بهنام بانی.


 

با من حرف بزن 1

غم نام های بسیاری دارد

مرا ببخش که غمگینم

و به هر نامی که صدایم می زنی

گریه ام می گیرد!

 

با من حرف بزن

صدایت هم نوایی تمام سازهاست

کودکان هنوز در گلویت می رقصند

و چیزی از جنگ نمی دانند...

 

مرا ببخش که خوشبخت نیستم

و نمی توانم از جهان

تنها به عکس های زیبایی که برایم فرستادی

دل خوش کنم ...

 

"مهسا چراغعلی"

 

از کتاب: جنگل گریان / بخشی از شعر بلند 13


حتا در خواب

می خواهم همه ی دنیا باشم

در آغوش تو

می خواهم همه ی دنیایم

آغوش تو باشد

آقای من!

دنیایم را از من نگیر.

@

همینجور که ساده نگاه کنی

یا اخمالو

حتا در خواب

گوشه های لبهات

می خندد

نگاهت می کنم نگاهت می کنم

و مست به خواب می روم.

@

می شود صدایت را

همیشه در خواب من

جا بگذاری؟

 

"عباس معروفی"

هر حرف نام تو را...

هر حرف نام تو را

با عطر گلی می آمیزم

هر خواب گندمزاری را

با نسیم نگاهم

بر تنت می نوازم

هر آوای پرنده ای را

از موهای تو می گذرانم

هر شراب نابی را

با مستی لبهای تو

مزه مزه می کنم

صدای تو

باد را برمی گرداند

گل قشنگم!

برمی گردم

پیش از آن که تو را بشناسم برمی گردم

و در ابتدا و انتهای ذهنت ورق می خورم

می خواهی قبل و بعد ذهنت را ببوسم؟

 

"عباس معروفی"

داشتم نگاهت می کردم

داشتم نگاهت می کردم
نگاهت می کردم...
گفتم وای! چه زیبا شده ای! بانوی من!
دستم را گرفتی
خدا گفت: چه لحظه‌ی باشکوهی!
شماها عشقبازی کنید, من هم خدا می شوم و...
خلقت جهان را شروع کرد
سه روزش صرف اندام تو شد
سه روزش خرج دست های من
روز هفتم صدای تو را جوری درآورد که تا ابد دلم بریزد...

"عباس معروفی"

زیبایی تو، سینی چای را برمی‌گرداند!

زیبایی تو
سینی چای را برمی‌گرداند

غمگینم
بی آنکه کودکی به دنیا آورده باشم، غمگینم

مرا دوست داشته باش
چنان باورت می‌کنم
که شاخه‌هایت به شکستن امیدوار شوند
من دختر یک کشاورزم
آب باش و با من مهربانی کن
سرکشی نکن
قلب من از قدم‌های تو پیشی می‌گیرد

بگذار شب بیاید و خیابان را خلوت کند
تا تو را در آغوش بگیرم

تو دیواری هستی که هیچ دری از غمگینی‌ات کم نمی‌کند
همیشه چای می‌خوری و شعر می‌خوانی
صدای تو دلتنگم نمی‌کند
تنهایم می‌کند.

 

"الهام اسلامی"