دنیا کوچک
است اما
با هر قدم که از این خانه دور شدی
دنیا بزرگ تر شد
و درد هایم ابعاد تازه ای پیدا کرد
با هر قدم که دنبالت آمدم
خیابان ها تکثیر شدند
شهرها تکثیر شدند و
قدم هایت آرام ناپدید شدند
و من با غباری از راه های دور به خانه بازگشتم
بیزارم از تو
از این خانه که هر روز نبودنت را به رخ ام می کشد
منتظرم باران رد کفش هایم را از حافظه ی خیابان پاک
کند
تا تمام راه های رفته را انکار کنم
و فکر کنم هیچ جاده ای از من نگذشته است
این غبار هم غبار سال های نبودن توست
که بر شانه هایم نشسته است
هرچند کمی دیر شده!
به خانه نرسیده، کفش هایم دهان باز کرده
تمام راه های رفته را اعتراف کردند.
درباره شاعر: یزدان تورانی، متولد ۲۰ مهر ۱۳۶۴ ، تهران، فارغ التحصیل رشته مهندسی الکترونیک.
بلند شو دست معشوق خود را بگیر و
با خودت به خیابان ببر
و فراموش کن
زمانی نصف این شهر عاشقت بود
فراموش کن
چشم هایی را که خیره می کردی
لب هایی را که می سوزاندی
و خیابان هایی را که بند می آوردی
به معشوق خود لبخندی بزن
و در سطر بعد
از کنار راوی این شعر
به آرامی عبور کن
طوری که هیچکس نفهمد
زمانی عاشقش بودی!
"یزدان تورانی"
بچه که بودم
دلم خوش بود
هر شب با قصه های مادر بزرگ
به خوابم می آیی
آنقدر که تا صبح سر گرم باشم
اما این روزها
سرم را باشیشه های آبکی گرم می کنم
تا تو را بیشتر ببینم
هر چند فاصله خانه ما
تا قصر شما
آنقدر زیاد است
که هیچ وقت به تو نمی رسم
درست مثل همین ماهی
که هر شب خواب دریا را می بیند
یا پلنگی
که در حسرت ماه می میرد!
دیگر بس است
باید سکوت کنم و
گوش دهم به نوار قلبم که این روز ها
بد جور فالش می زند...
"یزدان تورانی"
اصلا هیچوقت برنگرد
در این خانه نه گلی مانده
که بوی روزهای گذشته را بدهد
نه آینه ای
که تو را به روی خودش بیاورد.
"یزدان تورانی"
از کتاب: دیوارها کوتاه نیامدند
انتشارات هزاره ی ققنوس
انکار کن
خیابانی را که هر روز
قدم به قدم
دلتنگی هایمان را به هم نزدیک تر می کرد
انکار کن
عاشقانه هایی را
که روی لب هایمان به رقص می آمد
انکار کن
کافه ای قدیمی با فنجان هایی تلخ را
که شیرینی لب هایمان را دوست داشت
انکار کن
حتی انگشت هایت را
وقتی که دلتنگی بین انگشت های مرا پر میکرد
انکار کن
من هم فکر می کنم
که اتفاقی سر از این شعر درآورده ای
"یزدان تورانی"
امشب دوباره آمده ام
که به خواب های مشترکمان فکر کنیم
و از روزهای نیامده حرف بزنیم
من از تور سفیدی بگویم
که زیبایی ات را مشبک می کند
و دسته گلی که به دست های تو می آید
و تو از ماشین هایی که پا به پای مان
شهر را دور افتخار می زنند
بیا تا این خواب تمام نشده
ژست های کلیشه ای بگیریم
و به مردی لبخند بزنیم
که خاطراتمان را قاب می کند ...
"یزدان تورانی"
منبع وبلاگ آقای تورانی:
http://baharbanafsh85.persianblog.ir/
-------------------------------------------------
درباره شاعر:
یزدان تورانی، متولد ۲۰ مهر ۱۳۶۴ ، تهران
فارغ التحصیل رشته مهندسی الکترونیک
مجموعه های چاپ شده:
"دیوارها کوتاه نیامدند" / انتشارات هزاره ی ققنوس / 1392
وبلاگ: http://baharbanafsh85.persianblog.ir/
صفحه فیس بوک: yazdan.tourani
------------------------------------------------------------------
بعد نوشت:
این شعر رو آقای عادل دانتیسم در صفحه فیس بوک "دست نوشته های عادل دانتیسم" در تاریخ سال 2013، به نام خودشون ثبت کردن. اما همین شعر در وبلاگ آقای تورانی در تارخ 1388 ثبت شده است. یعنی اینکه شاعر این شعر زیبا آقای تورانی هستند نه آقای عادل دانتیسم. چرا و به چه علت هنوز نمی دانم!!؟؟ شاید حق با دوستانی باشد که معتقدند آقای دانتیسم از اشعار دیگران کپی برداری میکنند!
با سپاس از دوست خوبم "زیرِ چترِ واژه ها..." برای اطلاع رسانی نام شاعر