به بدرقه ات
من آب ریختم
و هنگامى که رفتنت را تماشا مى کردم
دیدم تمام درختان کوچه
وقتى از کنارشان رد مى شوى
پشت پایت برگ مى ریزند
و تمام پرندگان زمین
وقتى از مقابل شان مى گذرى
پر مى ریزند
تو رفتى...
همه تنها شدیم
من
درخت ها
پرنده ها ...
"علیرضا روشن"
برگرفته از کانال: دیوارنامه
@DivarNaMeH1358
لب بر لبت
چنانت به درخت بچسبانم به دلتنگى
که درخت شوى
که رفتن اگر بخواهى
نتوانى!
که بمانى...
"علیرضا روشن"
(شعر کامل در ادامه مطلب)
در صدا کردنِ نام تو
یک "کجایی؟" پنهان است...
یک "کاش می بودی"
یک "کاش باشی"
یک "کاش نمی رفتی"
من نامِ تو را
حذف به قرینهء این همه دلتنگی و پرسش
صدا می زنم ...
"علیرضا روشن"
منم
درختی که
برگ هایش را ریخت
تا تو
ماه را
از میان شاخه هایش
تماشا کنی.
"علیرضا روشن"
در شعرهای من
ممکن است
همان است که بود.
"علیرضا روشن"
-----------------------------------------------------
+ بادبادک بالا رفت... قرقره از غصه لاغر شد!
برای پرنده ای
که نمی خواهد بپرد
وزنه ای ست بال،
که بر تن
سنگینی می کند.
"علیرضا روشن"
منبع:
منم اناری در هنگامه ی ِ پوسیدن !
تا دورم نینداخته اند
صورتم را به دو دست بگیر
و لب هایم را بمک !
"علیرضا روشن"
------------------------------------------------------------------
دریاچه چیتگر، بهمن ماه 1393
------------------------------------------------------------
پیشنهاد موزیک:
دانلود آهنگ "داغ اون روز" شهرام شکوهی
دلتنگی خیابان شلوغیست
که تو در میانهاش ایستاده باشی
ببینی میآیند
ببینی میروند
و تو همچنان ایستاده باشی.
" علیرضا روشن "
از کتاب: «کتابِ نیست» / نشر آموت / چاپ ششم، 1392
"کتاب برگزیده جایزه شعر مقاومت، آندره ورده ( (Andre Verdetفرانسه، 2013"
به خودت نگیر شیشهی پنجره
تمیزت میکنند
که کوه را بیغبار ببینند
و آسمان را بیلکه
به خودت نگیر شیشه
تمیزت میکنند که دیده نشوی!
"علیرضا روشن"
برگرفته از وبلاگ:
پُر از اضطرابِ افتادن ... !!!
"علیرضا روشن"