-
دوستم داشته باش شبیه یلدا
پنجشنبه 30 آذرماه سال 1402 08:28
یلدا شبی ست مُردد میان رفتن و ماندن، که نمی داند ما را کنار هم تماشا کند یا به آغوش صبح برسد ! یلدا شبی ست کوتاه که از حسادت موهای تو کش می آید به تن ماه ! یلدا شبی ست عاشق که شعرهایم را با عطر پیرهنت برای یک دنیا می خواند ! یلدا شبی ست دلتنگ که پشت پنجره با صدای مرغ سحر سیگار می کشد ! یلدا شبی ست رویایی وقتی قرار...
-
قرارمان باشد شب یلدا - سوسن درفش
پنجشنبه 30 آذرماه سال 1402 08:15
من شب های عاشقی را بلند و طولانی دوست دارم و بوسه ها را شیرین و سرخ شمرده و دانه دانه شبیه انار پس قرارمان باشد شب یلدا می خواهم کمی بیشتر دوستت داشته باشم . "سوسن درفش"
-
شب را من از نگاه تو می دانم
سهشنبه 28 آذرماه سال 1402 09:44
شب را من از نگاه تو می دانم که آرام سطح نگاه باغچه را رنگ می زند . و اضطراب مرا با قیچی ستاره آواز بریده بریده جا می دهد به کنج سینه . شب را من از خزیدن گل های ماه نمی دانم که چکه چکه بر دریچۀ تن جاری است، تا برگ های ختمی نازا صورت بر گرد ماه بساید و نیلوفر شکستۀ تنهایی در اتهام تهمت همخوابگی کاج الماس باد وحشی را بر...
-
دردم از یار است - حافظ
پنجشنبه 23 آذرماه سال 1402 11:30
دردم از یار است و درمان نیز هم دل فدای او شد و جان نیز هم. "حافظ"
-
هوا چنان سرد است - عمران صلاحی
چهارشنبه 22 آذرماه سال 1402 17:47
هوا چنان سرد است که سرما را حس نمیکنم و زخم چنان گرم که درد را کنارت مینشینم دستم را گرم میکنم و خاکستر میریزم بر زخمم. "عمران صلاحی"
-
اگر روزم پریشان شد - مهدی اخوان ثالث
چهارشنبه 22 آذرماه سال 1402 17:35
اگر روزم پریشان شد، فدای تاری از زلفش که هر شب با خیالش، خواب های دیگری دارم. "مهدی اخوان ثالث"
-
عطر بهار نارنجم - حامد نیازی
چهارشنبه 22 آذرماه سال 1402 17:21
تو که نمی دانی عطر بهار نارنجم گاهی انقدر دلتنگت هستم که می خواهم یقه ات را بگیرم و از آن قاب عکس خاکستری بیرون بکشمت در آغوش بگیرمت و بیخیال همه ی دنیا بشوم سوار عطر خیال ببرمت آن طرف کائنات میان همان شعرها که فقط خدا می نویسد ! آنجا که من باشم و تو من از تو بگویم و تو ناز کنی و من ... از خوشی بمیرم ! "حامد...
-
مرا گر در تمنای تو - هلالی جغتایی
چهارشنبه 22 آذرماه سال 1402 10:27
مرا گر در تمنای تو آید صد بلا بر سر ز سر بیرون نخواهم کرد هرگز این تمنا را "هلالی جغتایی" متن کامل شعر در ادامه مطلب ز روی مهر اگر روزی ببینی یک دو شیدا را بماهم گوشه چشمی، که شیدا کرده ای ما را بهر جا پا نهی آنجا نهم صد بار چشم خود چه باشد؟ آه! اگر یک باره بر چشمم نهی پا را مرا گر در تمنای تو آید صد بلا بر...
-
مژده وصل تو کو - حافظ
سهشنبه 21 آذرماه سال 1402 09:10
مژده وصل تو کو کز سر جان برخیزم طایر قدسم و از دام جهان برخیزم گر چه پیرم تو شبی تنگ در آغوشم کش تا سحرگه ز کنار تو جوان برخیزم "حافظ" متن کامل شعر در ادامه مطلب مژده وصل تو کو کز سر جان برخیزم طایر قدسم و از دام جهان برخیزم به ولای تو که گر بنده خویشم خوانی از سر خواجگیِ کون و مکان برخیزم یا رب از ابرِ...
-
جز کوی تو - ظریف اصفهانی
سهشنبه 21 آذرماه سال 1402 08:52
جز کوی تو دل را نبوَد منزل دیگر گیرم که بوَد کوی دگر، کو دل دیگر؟ "ظریف اصفهانی" + محمدحسن ظریف اصفهانی، شاعر و ادیب قرن سیزدهم هجری اهل اصفهان بوده است.
-
یک جهان بر هم زدم - فیاض لاهیجی
چهارشنبه 15 آذرماه سال 1402 17:35
یک جهان بر هم زدم کز جمله بگزیدم ترا من چه میکردم به عالم گر نمیدیدم ترا "فیاض لاهیجی" درباره شاعر: فیاض لاهیجی (درگذشتهٔ ۱۰۷۲ قمری) از متکلمان مسلمان و شیعه، صاحب تألیفاتی چون گوهر مراد، سرمایه ایمان و شوارق الالهام است . او و فیض کاشانی شاگرد و داماد ملاصدرا بودند . متن کامل شعر در ادامه مطلب یک جهان بر...
-
با تو بودن چقدر خوب است - حامد نیازی
چهارشنبه 15 آذرماه سال 1402 17:15
با تو بودن چقدر خوب است؛ و صدای تو وقتی میخوانی ام، مثل عطر خاک باران خورده، مثل لمس دکمه ی پیراهنت در تاریکی، مثل فکر بوسه ات، هوس انگیز ! با تو بودن چقدر خوب است ! آنقدر که مسافر خواهم شد اگر تمام جاده ها به سوی تو یک طرفه باشد ! "حامد نیازی" از کتاب: نامه های سوخته
-
به همین سادگی! - حانیه فراهانی
سهشنبه 14 آذرماه سال 1402 12:03
دلتنگم آن قدر که به عقب بر می گردم با سایه ای روی دیوار که کوچک می شود . کوچک می شود آن قدر که خانه را ترک کنم چمدان روی پله ها باز شود و همسایه ها بو ببرند زنی که شب پیش بلند می خندید از من زیباتر بود! "حانیه فراهانی" از کتاب: دریای تهران ماهی ندارد / انتشارات مروارید / چاپ اول 1402
-
ما در این شهر غریبیم - سعدی
دوشنبه 13 آذرماه سال 1402 07:47
ما در این شهر غریبیم و در این ملک فقیر به کمند تو گرفتار و به دام تو اسیر "سعدی" متن کامل شعر در ادامه مطلب ما در این شهر غریبیم و در این ملک فقیر به کمند تو گرفتار و به دام تو اسیر در آفاق گشادهست ولیکن بستهست از سر زلف تو در پای دل ما زنجیر من نظر بازگرفتن نتوانم همه عمر از من ای خسرو خوبان تو نظر...
-
بر باد رفته - حانیه فراهانی
شنبه 11 آذرماه سال 1402 07:42
بعد از آخرین پاکت به جنگ فکر می کردم به بوسیدنت بعد از پوتین ها به رقص با اسلحه به خیرگی به چراغ به خاموشی. پلنگی زخمی بودم در آینه ی حمام چهل ساله در آینه ی آسانسور بیست و هفت ساله و تو سربازی که هر ماه در صندوق پست میان نامه ها یکی در میان بر می گشت. "حانیه فراهانی" از کتاب: دریای تهران ماهی ندارد /...
-
صدای تو - حانیه فراهانی
پنجشنبه 9 آذرماه سال 1402 15:06
صدای تو می تواند سری را برگرداند شبیه ریلی فرورفته در مه که مسافری بی چمدان را ... سرم را می چرخانم تو ایستاد ه ای با هزار اسب پریده از خواب در سینه ام باور کن می دانستم هرکجا رفته باشی من برمی گردم . "حانیه فراهانی" از کتاب: دریای تهران ماهی ندارد / انتشارات مروارید / چاپ اول 1402 بیوگرافی شاعر: حانیه...
-
تا چشم تو دیدیم - کلیم کاشانی
پنجشنبه 9 آذرماه سال 1402 08:18
تا چشم تو دیدیم ز دل دست کشیدیم ما طاقت تیمار دو بیمار نداریم "کلیم کاشانی" + ابوطالب کلیم همدانی یا ابوطالب کلیم کاشانی از شاعران سدهٔ یازدهم هجری و یکی از بزرگترین شعرای مشهور زمان خود بود. متن کامل شعر در ادامه مطلب ما تکیه بیاری هوادار نداریم کاهیم ولی پشت بدیوار نداریم زین پایه پست اوج غباری نگرفتیم ما...
-
پست ثابت 2
چهارشنبه 8 آذرماه سال 1402 08:50
توجه: وبلاگ "کوچه باغ شعر" هیچ صفحه ای در شبکه های اجتماعی از جمله تلگرام و اینستا ندارد. --------------------------------------------- وبسایت دیگر من: " کوهنوردی، نشاط زندگی " (نیما اسماعیلی) معرفی مسیرهای کوهنوردی و گردشگری تهران و ایران
-
عارف ز ازل تکیه بر ایام نداده ست - عارف قزوینی
چهارشنبه 8 آذرماه سال 1402 08:13
اشعاری از عارف قزوینی: عارف ز ازل تکیه بر ایام نداده ست جز جام، به کس دست، چو خیام نداده ست دل جز به سر زلف دلارام نداده ست صد زندگی ننگ به یک نام نداده ست. *** از غم هجر تو روزگار ندارم غیر وصال تو انتظار ندارم چون خم گیسوی بیقرار تو یک دم بی رخ ماهت بتا قرار ندارم. *** تا گرفتار بدان طره طرار شدم به دوصد قافله دل،...
-
دسته گل تازه به آب افتاده - علی صفری
سهشنبه 30 آبانماه سال 1402 08:51
صبر کن دسته گل تازه به آب افتاده! زندگی پشت سرت از تب و تاب افتاده عاشقی با تو فقط دردسری زیبا بود بی تو از صورت این عشق نقاب افتاده تا تو بودی نفسم وام از این عشق گرفت بعد تو کار به میدان حساب افتاده قسمتم نیستی ای سینی میناکاری که منم کاسه ی از رنگ و لعاب افتاده در پی ات می دوم و کودکی ام کفش به دست و تو آن دسته گل...
-
کاکتوسیم در ذهن بعضی آدمها - نرگس صرافیان
سهشنبه 30 آبانماه سال 1402 08:36
کاکتوسیم در ذهن بعضی آدمها. خیالشان جمع است که دوام آورندهایم و مدارا کنندهایم و ادامه دهنده... خیالشان جمع است که دلخور نمیشویم و گلایه نمیکنیم. خیالشان جمع است که به این زودیها نمیرویم و اگر رفتیم، بر میگردیم ... نمیبینندمان و نمیشنوندمان و برای دلخوشیمان کاری نمیکنند و در ذهنشان ما همانجا بدون هیچ...
-
شب ز نور ماه - مولانا
پنجشنبه 25 آبانماه سال 1402 16:15
شب ز نور ماه روی خویش را بیند سپید من شبم تو ماه من بر آسمان بی من مرو "مولانا"
-
از اهل زمانه عار - ابوسعید ابوالخیر
شنبه 20 آبانماه سال 1402 16:21
از اهل زمانه عار می باید داشت وز صحبتشان کنار می باید داشت از پیش کسی کار کسی نگشاید امید به کردگار می باید داشت "ابوسعید ابوالخیر" (رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران) منبع: وبسایت گنجور تصویر مفهومی: تنیده در دنیای پیچیده
-
گاهی باید رها کرد - نرگس صرافیان
شنبه 20 آبانماه سال 1402 16:08
گاهی باید رها کرد همه چیز را و گریست . آدمی بعد از گریه، در آرامترین و امیدوارترین حالت ممکن قرار میگیرد . درست مانند آسمان، که بیقرار و بغضآلوده و ابریست و برف که میبارد؛ به طرز شگفتآوری آرام میگیرد. بغضِ آسمان که تمام شد، خورشید میتابد و برفها آب میشوند و صلح و آرامش، به آسمان و طبیعت باز میگردد . بغض را...
-
چقدر میخواهمت تو را - نرگس صرافیان
شنبه 20 آبانماه سال 1402 15:15
مرور کردم و دیدم؛ چه بزنگاههایی که سر نرسیدی و حمایتم نکردی و از چه مخمصههایی که نجاتم ندادی ! بیانصافیست بخواهم فراموش کنم حضور شگفتانگیز تو را . همه مثل من خوشاقبال نیستند که کسی مثل تو دوستشان داشتهباشد . گاهی دستهای تو انگار دستهای خداست که از آستین زمینیِ تو بیرون زده، گاهی حس میکنم، خدا دارد با چشمهای...
-
از بس که برآورد غمت آه از من - مولانا
پنجشنبه 18 آبانماه سال 1402 14:39
از بس که برآورد غمت آه از من ترسم که شود به کام بدخواه از من دردا که ز هجران تو ای جان جهان خون شد دلم و دلت نه آگاه از من "مولانا"
-
حاشا که مرا جز تو - خاقانی
سهشنبه 16 آبانماه سال 1402 17:01
حاشا که مرا جز تو در دیده کسی باشد یا جز غم عشق تو در دل هوسی باشد "خاقانی" متن کامل شعر در ادامه مطلب حاشا که مرا جز تو در دیده کسی باشد یا جز غم عشق تو در دل هوسی باشد کس چون تو نشان ندهد در کل جهان لیکن چون این دل هر جائی هر جای بسی باشد بر پای تو سر دارم گر سر خطری دارد وصل تو به دست آرم گر دسترسی باشد...
-
عطر تو - مهسا اکبری
پنجشنبه 11 آبانماه سال 1402 08:20
عطر تو عطر سیب ممنوعه ایست کـه حوا چید چشیدمت و از پا افتادم سقوط، تنبیه قشنگی ست اگر گناهم تـو باشی ... "مهسا اکبری "
-
شوق دیدار تو - شهره روحبانی
سهشنبه 9 آبانماه سال 1402 07:59
هر بامداد که به زندگی نزدیک میشوم دلم به عشق تو بیدار میشود و دوباره جوانه میزند ساقههای کهن. محبوب من دستهای تو، قلههای کوهی استوار است و قامتات، درخت تنومندی که من میان شاخههایش زندگی میکنم دلم به شوق دیدار تو بیدار میشود هر بامداد و هر شب با رویای با شکوه آغوش مردانهات به خواب میروم. آرام جانم، بمان...
-
آن دوست که من دارم - سعدی
سهشنبه 9 آبانماه سال 1402 07:33
آن دوست که من دارم وان یار که من دانم شیرین دهنی دارد دور از لب و دندانم بخت این نکند با من کان شاخ صنوبر را بنشینم و بنشانم گل بر سرش افشانم "سعدی" متن کامل شعر در ادامه مطلب آن دوست که من دارم وان یار که من دانم شیرین دهنی دارد دور از لب و دندانم بخت این نکند با من کان شاخ صنوبر را بنشینم و بنشانم گل بر...