-
دستم را بگیر
سهشنبه 23 آبانماه سال 1396 07:50
دستم را بگیر و با خود به هر جا که خواستی ببر، دستم ... پرنده ای کوچک که پرواز را نمی داند. "حمید جدیدی"
-
بگذار در آغوش تو آرام بگیرم
دوشنبه 22 آبانماه سال 1396 16:53
بگذار در آغوش تو آرام بگیرم از جذبه ی چشمان تو الهام بگیرم دریای منی این همه بی وقفه و زیبا من ساحلی لب تشنه ام و کام بگیرم چشمان تو تاکی ست پر از مستی انگور از شط شراب تو منم جام بگیرم عمری ست دلم گمشده در عمق نگاهت بگذار سراغ از دل گمنام بگیرم آمیزه ای از شعری و شوری و تماشا باید که من از عشق تو سرسام بگیرم لبخند...
-
گر جهان بحر شود موج زند سرتاسر
دوشنبه 22 آبانماه سال 1396 13:34
گر جهان بحر شود موج زند سرتاسر من به جز جانب آن گنج گهر می نروم یار ما جان و خداوند قضا و قدر است من از این جان قدر جز به قدر می نروم "مولانا"
-
من از این خانه پرنور به در می نروم
دوشنبه 22 آبانماه سال 1396 13:34
من از این خانه پرنور به در می نروم من از این شهر مبارک به سفر می نروم منم و این صنم و عاشقی و باقی عمر من از او گر بکشی جای دگر می نروم "مولانا" برگرفته از کانال: @ baran_e_del ------------------------------------------------------- (متن کامل شعر در ادامه مطلب) متن کامل شعر: من از این خانه پرنور به در می...
-
بعد از تو
جمعه 12 آبانماه سال 1396 07:15
بعد از تو تا همیشه شب ها و روزها بی ماه و مهر می گذرند از کنار ما اما ... پشت دریچه ها در عمق سینه ها خورشید ِ قصه های تو همواره روشن است ... "فریدون مشیری"
-
شانههای تو
پنجشنبه 11 آبانماه سال 1396 09:41
شانههای تو ... همچو صخرههای سخت و پر غرور موج گیسوان من در این نشیب سینه میکشد چو آبشار نور شانههای تو... در خروش آفتاب داغ پرشکوه زیر دانههای گرم و روشن عرق برق میزند چو قلههای کوه شانههای تو ... قبلهگاه دیدگان پرنیاز من شانههای تو، مُهر سنگی نماز من! "فروغ فرخزاد "
-
آغوشت ...
چهارشنبه 10 آبانماه سال 1396 09:15
تمام جان و تنم را بکش در آغوشت مرا که طاقت یک پیرهن جدایی نیست ... !! "علی شکری"
-
همچون نسیم صبح
چهارشنبه 10 آبانماه سال 1396 08:52
... همچون نسیمِ صبح لرزان و بی قرار وزیدم به سوی تو اما تو هیچ بودی و دیدم هنوز هم در سینه هیچ نیست بجز آرزوی تو... "فروغ فرخزاد" (9 ژوئن 1957 – مونیخ)
-
به عطر چشمانت
سهشنبه 9 آبانماه سال 1396 17:37
از باغ های حافظ تو تا سطرهای بی خواب من چقدر بیراهه هست! می خوابم این بار به عطر چشمانت با سرمه ای که در چشمان هر نهنگی هست بی مِی بی ساغر از هزاره ی طوفان های در راه چگونه است گریستن بر فریادهای مانده در خیزاب بانوی درخت های خیس و تب دار برخیز بیا به ساحل برویم مرگ تاوان کمی است برای چشمان تو... "فاطمه سادات...
-
به غم کسی اسیرم که ز من خبر ندارد
سهشنبه 9 آبانماه سال 1396 13:04
به غم کسی اسیرم که ز من خبر ندارد عجب از محبت من که در او اثر ندارد غلط است اینکه گوید بدلی ره است دلرا دل من ز غصه خون شد،دل او خبر ندارد . "ناشناس" ------------------------------------------------------- پ.ن: با جستجوی این شعر در گوگل می بینیم که برخی به نام یک شاعر قدیمی ثبت کرده اند (نامش را نمی آورم که...
-
چقدر من دیدنت را دوست دارم
دوشنبه 8 آبانماه سال 1396 13:01
چقدر من دیدنت را دوست دارم؛ در خواب در غروب در همیشهیِ هر جا هرجایی که بِتوان تو را دید صدا کرد و از انعکاس نامت کیف کرد! چقدر من دیدن تو را دوست دارم. "افشین صالحی"
-
دنبال اسمی در شعرهای من نگرد
دوشنبه 8 آبانماه سال 1396 07:39
دنبال اسمی در شعرهای من نگرد عطر تو واژه به واژه در من جاری ست! ندیده ای می گویم دلتنگم هزاران ابر بر فراز شعرهایم رخت می شویند می گویم پاییز هزاران درخت پا به پای من در پایان هر شعر برگ می ریزند! و وقتی بر زبانم دوستت دارم جاری می شود هزاران پرنده ی بی پناه آشیانشان را پیدا می کنند! تو در من پا گرفته ای و تا فتح تمام...
-
چهار شعر جدید از فرنگیس شنتیا
یکشنبه 7 آبانماه سال 1396 10:03
چهار اثر از مجموعه در دست چاپ: اوی من 1) جانم برای تو آن گاه که می گویی سلام و جدار سینه من با پنجه های آفتاب شکاف برمی دارد جانم برای تو وقتی که می خندی و اندام های حیاتی من از بوی دهانت تنفس مصنوعی می گیرد جانم برای تو آنگاه که درلابلای من می وزی و از رگ های گردنم به خدای من نزدیک تر می شوی جانم برای تو که بر جراحتم...
-
دوستت دارم
پنجشنبه 4 آبانماه سال 1396 10:14
همه ی گل هایم ثمره ی باغ های توست و هر می که بنوشم من از عطای تاکستان توست و همه ی انگشتری هایم از معادن طلای توست ... و همه ی آثار شعری ام امضای تو را پشت جلد دارد! *** دوستت دارم و هراسانم دقایقی بگذرند که بر حریر دستانت دست نکشم و چون کبوتری بر گنبدت ننشینم و در مهتاب شناور نشوم سخن ات شعر است خاموشی ات شعر و عشقت...
-
در زیر سایه ی مژه ات
پنجشنبه 4 آبانماه سال 1396 10:00
در زیر سایه ی مژه ات خوابم آرزوست... "فریدون مشیری" متن کامل شعر: همرنگ گونه های تو مهتابم آرزوست چون باده ی لب تو می نابم آرزوست ای پرده پرده ی چشم توام باغ های سبز در زیر سایه ی مژه ات خوابم آرزوست دور از نگاه گرم تو، بی تاب گشته ام بر من نگاه کن، که شب و تابم آرزوست تا گردن سپید تو گرداب رازهاست سر گشتگی...
-
جان بفشانم ز شوق
پنجشنبه 4 آبانماه سال 1396 09:53
جان بفشانم ز شوق در ره باد صبا گر برساند به ما صبحدمی بوی دوست. "امیر خسرو دهلوی"
-
روی در روی و نگه بر نگه
پنجشنبه 4 آبانماه سال 1396 09:45
روی در روی و نگه بر نگه و چشم به چشم! حرف ما و تو چه محتاج زبانست امروز؟ "وحشی بافقی"
-
ما ترک سر بگفتیم
پنجشنبه 4 آبانماه سال 1396 09:41
ما ترک سر بگفتیم، تا دردسر نباشد غیر از خیال جانان، در جان و سر نباشد "سعدی" متن کامل شعر: ما ترک سر بگفتیم، تا دردسر نباشد غیر از خیال جانان، در جان و سر نباشد در روی هر سپیدی، خالی سیاه دیدم بالاتر از سیاهی، رنگی دگر نباشد رنگ قبول مردان، سبز و سفید باشد نقش خیال رویش، در هر پسر نباشد چشم وصال بینان،...
-
دوست دارم در این شب دلپذیر- شمس لنگرودی
پنجشنبه 4 آبانماه سال 1396 09:37
دوست دارم در این شب دلپذیر عطر تو چراغ بینایی من شود و محبوبه شب راهش را گم کند دوست دارم شب، لرزان از حضورت پایش بلغزد در چاله ای از صدف که ماهش می خوانند و خنده آفتاب دریا را روشن کند اما نه آفتاب است و نه ماه عصرگاهی غمگین است و من این همه را جمع کرده ام چون دلتنگ توام "شمس لنگرودی"
-
به دیدارم بیا
پنجشنبه 27 مهرماه سال 1396 08:02
به دیدارم بیا و برایم دستهایت را سوغات بیاور تا پس از این معجزه پاییز را به جهنم بسپارم که عشق از هر آتشی سوزان تر خواهد بود! به دیدارم بیا و برایم خدا را هدیه بیاور تا پس از این حادثه خدا به من به تو و به ما ایمان بیاورد که عشق میتواند گاهی در یک عصر پاییزی از دست های من که خفته اند در جیب های تو... به جهان نازل...
-
آغوشت قبیلهای وحشی
پنجشنبه 27 مهرماه سال 1396 07:55
آغوشت قبیلهای وحشی با آتشی برای پایکوبی با جادویی برای فریب دستانت گمشدگانِ بی شتابِ ریزشِ آبشارِ گیسوانِ من و چشمهایت ویرانگرانِ خاموشِ غرورِ هزار سالهام من دلباختهای عصیانی آشوب گری پر تمنا از عالم گریختهای پر تردید آمیخته با طبیعتِ پیکرت آمیخته با عطرِ خوبِ خوبِ بودنت سر بر بالینت گذاردم با تو زیستم با تو...
-
حرف هایم را با نگاهی دیگر معنی کن
پنجشنبه 27 مهرماه سال 1396 07:44
من در سلول انفرادیِ تنم بسیارمستعدِ آلوده شدن به بی خوابی هایت شدم این شب ها، شب های بی بازگشتِ من به خودم ... با خیالِ تو... بیداری را نقاشی می کنم چه برمن گذشته؟ منِ مرا ندیده ای؟ بیدار می مانم تا تو را به خواب ببینم شاید در آخرین دقایقِ بودنِ شب آخرین خاطرهٔ بوسه ات مرا به صبح بدوزد ویروس نگاهت، درد به جانم می...
-
دوستت دارم ...
پنجشنبه 27 مهرماه سال 1396 07:28
دوستت دارم ای پاره ای از من ای تمام من ستاره ی پیشانی ام دوستت دارم پهناور تر از هر گستره دور تر از هر امتداد پاک تر از هر اعتراف شدیدتر از باران مصیبت دوستت دارم و می دانم که رهسپاری به سویت را نمی توانم اگرچه به سویت می آیم قلب تو راه مستقیم من است که به سویش در حرکتم می آیم اگرچه مرگ من و مرگ تو در این باشد دوستت...
-
امشب با خیال تو ...
سهشنبه 25 مهرماه سال 1396 13:14
امشب با خیال تو در این پیراهن هم آغوشم! به خدا نوشتم ... نسیم نوزد! ماه تاب نتابد! ستاره ها ندرخشند! مرغ سحر نخواند! چشمه نجوشد! و یاس های باغچه عطر نیفشانند! به خدا نوشتم... صدای پایش در کوچه نپیچد! خورشید راه فردا را گم کند! و جهان بایستد از حرکت! خدا پاسخ داد تو پنجره را برایم باز بگذار تا خلقت عشق را تماشا...
-
بیا و مرا هم با خود بیاور از رویا!
سهشنبه 25 مهرماه سال 1396 08:04
بیا، و مرا هم با خود بیاور از رویا! بیا، و دستم را بگیر تا گُم نکنم جاده ی برگشت را! بیا، که این سفر تنها به آمدن ختم می شود! بیا و بگذار ماجرایمان شنیدنی شود بگذار پرستوها از ما بیاموزند کوچِ حقیقی را، بیا تا رویایی بنفش بسازیم بیا تا آمدن معنا پیدا کند برای باران برای پاییز برای عشق بیا تا عشق بیاید بیا تا...
-
قلب من گواه بر تو دارد
سهشنبه 25 مهرماه سال 1396 07:52
قلب من گواه بر تو دارد دشوار است فراموشی لبخند تو ... "احمدرضا احمدی"
-
در آن زمان که قلبم از تپش می افتد
سهشنبه 25 مهرماه سال 1396 07:43
در آن زمان که قلبم از تپش می افتد در آن زمان که نفس هام از حرکت باز می ایستد و چشم ها چشم هایی که دوستشان داشتی زیر پلک های سنگینم میارامند، در آن زمان در آن زمان سنگین اندوه و خداحافظی کاش دستان سردم در میان دست های تو آرام گیرد تا روح سرکشم را به بند گیری و از "رهایی" معنای تازه ای بیافرینی... "حمید...
-
در دیدهی من جمله خیال اند
دوشنبه 24 مهرماه سال 1396 15:50
در دیدهی من جمله خیال اند و تو نقشی بر خاطر من جمله فراموش و تو یادی . . . "امیرخسرو دهلوی"
-
دوش میگفت که فردا ...
پنجشنبه 20 مهرماه سال 1396 13:02
دوش میگفت که فردا بدهم کام دلت سببی ساز خدایا که پشیمان نشود. "حافظ" + با تشکر از خانم هدی برای ارسال شعر.
-
رنج ما را که توان برد
پنجشنبه 20 مهرماه سال 1396 08:08
رنج ما را که توان برد به یک گوشه چشم شرط انصاف نباشد که مداوا نکنی دیده ما چو به امید تو دریاست چرا به تفرج گذری بر لب دریا نکنی "حافظ"