کارم که چو زلف توست در هم
بیقامت تو نمیشود راست
مقصود تویی مرا ز هستی
کز جام، غرض می مصفاست
آیینه روی توست جانم
عکس رخ تو درو هویداست
گل، رنگ رخ تو دارد ارنه
رنگ رخش از پی چه زیباست؟
ور سرو، نه قامت تو دیده است
او را کشش از چه سوی بالاست؟
باغی ست جهان، ز عکس رویت
خرم دل، آن که در تماشاست
در باغ همه رخ تو بیند
از هر ورق گل، آن که بیناست
از عکس رخت دل عراقی
گلزار و بهار و باغ و صحراست.
"عراقی"