چنین که برده شراب لبت ز دست مرا
مگر به دامن محشر برند مست مرا
چگونه از سرکویت توان کشیدن پای
که کرده هر سر موی تو پای بست مرا
"فروغی بسطامی"
متن کامل شعر در ادامه مطلب
ادامه مطلب ...
آیا باید در آغوش تو جای میگرفتم
و آرزو میکردم
همان جا
همان لحظه
آغشته به عطرِ خوشِ گیسوانِ تو بمیرم؟
آه نازنینم
در آغوش تو جای گرفتم
همان جا
همان لحظه
مرا خوش تر آن بود
از عطر خوش گیسوانت
جانی دوباره بگیرم.
"نیکی فیروزکوهی"
موهایم را کوتاه کرده ام؛
میدانی؟
زیبا ترم کرده است:
گونه های رنگ پریده
موی آشفته
و چشمانی که دیگر برای تو نخواهند گریست.
نگران چه هستی؟
دنیا به آخر نرسیده است عزیزم.
پس از من
باز هم به زمستان های تازه ای
که از راه می رسند عادت خواهی کرد.
به لبخند همسایه ات،
موشی که در دیوار خانه ات لانه کرده،
پس از من
به عطر تمام زنانی
که همبسترت می شوند عادت خواهی کرد.
کافی است برف ببارد
و تو
چتری در دست داشته باشی.
ما هر دو
از دو فصل دور به هم رسیده بودیم
نه شوق علف های تازه از پاهای برهنه ی من رفت
نه ابرهای سیاه از آسمان تاریک تو.
نشنیدن آوازت
زیباترم کرده است این روزها...
"شکریه عرفانی"
برگرفته از کانال:
@baran_e_del